محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۷۶: بحران نفت در ایران؛ از یرواند آبراهامیان

سال‌ها پیش، طبق روال همیشگی دولت آمریکا، اسناد سری تاریخی بعد از مدتی در مورد اتفاقات ۲۵-۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بیرون آمد اما این بار به وضوح معلوم بود که اطلاعات به صورت گزینشی سانسور شده‌اند و به دلایلی دولت آمریکا ترجیح داده است بخشی از اطلاعات را کماکان مسکوت بگذارد. مادلین آلبرایت، وزیر خارجهٔ اسبق رئیس‌جمهور، سال‌ها پیش به نقش مستقیم آمریکا در آن اتفاقات اذعان کرد و سپس سال‌ها بعد باراک اوباما اعترافی مجدد در این باره نمود. اما اطلاعاتی که سال ۲۰۱۷ آمد، یرواند آبراهامیان مورخ ایرانی ارمنی‌تبار ساکن آمریکا را بر آن داشت که این کتاب را سال ۲۰۲۱ منتشر کند و قبل از انتشار، نسخه‌ای را برای محمدابراهیم فتاحی که ظاهراً‌ مترجم اکثر کارهایش به فارسی است بفرستد. 

ادامه مطلب...
۱۵ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۷۵: خواب آشفتهٔ نفت (۳)؛ از محمدعلی موحد

این کتاب حلقهٔ‌ سوم (آخر) از مجموعهٔ «خواب آشفتهٔ نفت» است که چاپ اولش ۱۳۸۳ منتشر شده است. این جلد علاوه بر دیباچه و پیوست در مورد کتاب «همهٔ مردان شاه»، سه بخش دارد: ۱) پایه‌ریزی سیاستی که بیست و پنج سال ادامه یافت، ۲) محاکمهٔ مصدق، و ۳) قرارداد کنسرسیوم.

ادامه مطلب...
۰۸ اسفند ۰۱ ، ۰۷:۰۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۷۴: خواب آشفتهٔ نفت (۲-۲)؛ از محمدعلی موحد

 


این کتاب بخش دوم از حلقهٔ دوم از کتاب سه‌حلقه‌ای (چهار جلدی) خواب آشفتهٔ نفت است. شماره‌بندی صفحات کتاب در ادامهٔ بخش اول است و این حلقه تا ۱۱۲۴ صفحه در مجموع پیش می‌رود که متن اصلی این جلد از صفحهٔ ۵۶۳ تا ۹۰۴ است به همراه پنج پی‌نوشت تا صفحهٔ ۹۷۸ و در انتها پانوشت‌ها به علاوهٔ تقویم تاریخی اتفاقات که مستخرج از متن کتاب از سوی انتشارات است.

ادامه مطلب...
۰۴ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۷۳: خواب آشفتهٔ نفت (۲-۱)؛ از محمدعلی موحد

 

 


«سابقهٔ من با نفت برمی‌گردد به همان ایام که زمان آغاز و اوج‌گیری ماجراهای این دفتر است. سفری داشتم به آبادان، سفری که از بد حادثه بود و نه از سر شوق و رغبت، و در همان اوایل ورود به آن شهر با محمدصالح ابوسعیدی که رئیس قسمت فارسی نشریات شرکت نفت بود آشنایی پیدا کرده بودم و محبتی و انسی پدید آمده بود. روزی از روزها در دفتر کار ابوسعیدی نشسته بودم و به قول قدما از هر دری سخنی در پیوسته بودیم که کسی در زد و ابوسعیدی را به بیرون اتاق فراخواند و او که پس از سه چهار دقیقه برگشت رنگ از رویش پریده بود و رگ‌های سر و گردنش کشیده، گفتم: خیر است، گفت: رزم‌آرا را زدند.» (ص ۵۵) 

ادامه مطلب...
۲۶ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۷۲: برای سنگ‌ها؛ از سارا محمدی اردهالی

این دفتر مجموعهٔ شعرهای سپید سارا محمدی اردهالی (۱۳۵۴-) است که شعرهای سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۸۹ شاعر را دربرمی‌گیرد و سال ۱۳۸۹ از سوی نشر چشمه منتشر شده است و چاپ سوم آن از سال ۱۳۹۳ که در سال ۱۴۰۱ خریده‌ام در دست من است. در مجموع، شعرهای این کتاب از آن‌هایی است که حس کردم آنِ شاعرانه‌ای در شعرها و ریزبینی در برخی از تعبیرات وجود دارد ولی در مجموع من از ساده‌نویسی بیش از حد در شعرهای این مجموعه خوشم نیامد. سه شعری را که از این مجموعه پسندیده‌ام در اینجا می‌نویسم. یکی از شعرهای این کتاب را نشر چشمه با صدا و تصویر خود شاعر منتشر کرده است: https://www.aparat.com/v/7KTtO

ادامه مطلب...
۲۰ بهمن ۰۱ ، ۰۴:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۷۱: خواب آشفتهٔ نفت (۱)؛ از محمدعلی موحد

«النفط إمراة زانیة لا خیر فیها»

 

ادامه مطلب...
۱۶ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۷۰: هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست؛ از گروس عبدالملکیان

 

این کتاب مانند «هر دو نیمهٔ ماه تاریک است» در واقع مجموعهٔ شعر جدیدی نیست بلکه گزینه‌ای از اشعار با تصاویر همراه شده است. در این کتاب ۳۶ قطعه شعر با ۳۶ عکس از عکاسان معروف از جمله عباس کیارستمی همراه شده است. کیفیت نشر کتاب با توجه به کاغذ براق (گلاسه) خیلی خوب است. چیزی که مرا اندکی آزار داد آن بود که بسیاری از شعرها پاره‌ای از شعری بزرگ‌تر بودند که با جدا شدن از شعر اصلی آن معنای شاعرانه‌شان را از دست داده‌اند. قبلاً هم گفته‌ام: گروس عبدالملکیان جزو معدود شاعران فعال هم‌روزگار ماست که شعرهایش ارزش خواندن و اندیشیدن دارد. پیشنهاد می‌کنم گزینهٔ اشعار او را که «نشر مروارید» منتشر کرده است بخوانید (این کتاب همراه بسیاری دیگر کتاب موقع اثاث‌کشاشی سه سال پیشم از غرب به شرق آمریکا قربانی ناکارآمدی ادارهٔ پست آمریکا شد و به ملکوت اسفل پیوست و گم شد).

 


 

۱۵ بهمن ۰۱ ، ۰۱:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۶۹: تائوته چینگ طریق و فضائل آن؛ از لائودزی


در معرفی پشت جلد این کتاب آمده است:


"«تائوته چینگ»، کتاب آسمانی تائوئی و یکی از معروف‌ترین مکتوبات دینی جهان است. دانشمندان نگارش آن را در قرن پنجم یا ششم قبل از میلاد می‌دانند. تائو هم طریق برای وصول به حقیقت است، هم خود حقیقت الهی در تمام مراحلش، از ذات حقیقت گرفته تا تجلیات آن؛ هم اصل و نهاد همه موجودات در دار هستی است، هم اصل هر عمل صحیح، تائو را نه ابتدائی است، نه انتهائی؛ جاویدان است و حاکم بر جهان هستی؛ پنهان است و عیان است؛ و هر چه هست، از حضور اوست. صدها میلیون پیرو آیین تائوئی این متن را کتاب آسمانی خود می‌دانند؛ کتابی که نه تنها اصول متافیزیکی و حِکمی دار هستی را بیان می‌کند، بلکه تعالیم اخلاقی و عملی در سطح فردی و اجتماعی را نیز روشن می‌سازد. این کتاب بازمانده از سه هزارهٔ پیش، متنی است کوتاه که هر جمله‌اش پر از معناست. سبک تائوئی گنجانیدن بیشترین معناست در کمترین کلمات و ترجمه‌اش ناگزیر می‌بایست همراه با شرحی فلسفی، حِکمی و عرفانی باشد. از این روی دکتر سیدحسین نصر که دستی در همه اینها دارند، افزون بر ترجمه ادبی متن، به شرح متن نیز پرداخته‌اند و آن را برای مخاطب ایرانی، تا اندازه بسیاری مفهوم کرده‌اند."

ادامه مطلب...
۱۳ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۳۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

تراشیدن ریش

قطار
با قطار استانی سمنان به مشهد می‌رویم. قطار مشکل گرمایش دارد و آنقدر بخاری‌هایش گرم است که بیشتر مسافران در کوپه را باز گذاشته‌اند. از دست گرما، به راهروی قطار پناه می‌برم. به مشهد نزدیک شده‌ایم. شب است و یخ‌بندان ریل‌ها مشهود است. روز قبل قطارهای این مسیر همه از کار افتاده بودند. صدای گفتگوی خانم‌ها از کوپهٔ کناری می‌آید. سر برمی‌گردانم، خانم جوانی نشسته است و از این که با همسفرانش آشنا شده، ابراز خشنودی می‌کند. 
«دفعهٔ پیش تو همین ایستگاه، خانمه با چادر محکم دستمو گرفته، می‌گه‌ از ما حیا نمی‌کنی، لااقل از امام رضا حیا کن.»
قطار در ایستگاه نگه می‌دارد. همان خانم جوان است. از تیپش برمی‌آید دانشجو باشد. تنها کسی است که بی‌حجاب از قطار در می‌آید.

 

ادامه مطلب...
۱۲ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۰۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

بوی خون

فرودگاه امام خمینی برای من تداعی نشدن دارد. همیشه یک جای کار باید بلنگد. این بار متصدی بلیط کارآموز بود و همکارش داشت پا به پا می‌بردش برای آن که کارش را یاد بگیرد: «برو رو بردینگ، خب… حالا تراول ۲ رو کلیک کن… آهان». بیست دقیقه‌ای کار پنج دقیقه‌ای ما طول کشید اما جلو رفت. بسیاری دیگر از جاها هم کاری که می‌توانست جلو برود جلو رفت. در هر فرودگاهی که رفته‌ام، مسافر خسته باید اول بارش را تحویل هواپیمایی دهد، بعد از گشت امنیتی بگذرد. اما اینجا به هر دلیلی که نمی‌فهمم، دو سطح امنیتی وجود دارد. اگر می‌ترسند کسی قبل از پرواز بمبی چیزی داشته باشد، خب می‌تواند قبل از گشت امنیتی، قاطی آن همه آدم که برای بدرقه آمده‌اند کارش را بکند.

ادامه مطلب...
۱۱ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی