پیشنوشت
«شاه عباس آمد گفت: ریشتان را بتراشید و سبیل بگذارید؛ گذاشتیم! آن هم تا بناگوشش را. آن یکی روبند و شلیته و کلاه نمدی برمان کرد. گفتیم: مبارک است! دیگری آمد گفت: زنها چادرها را بردارند؛ برداشتند. مردها سبیل کوتاه کنند، کلاه شاپو و پهلوی بگذارند؛ ما هم گذاشتیم! حالا هم که این شکلی شدهایم. همیشه دنبال شکل خودمان، شکل حقیقیمان میگردیم، اما نمیدانیم آن شکل چه شکلی است!»
این کتاب به نوعی ادامهٔ کتاب «از معرفت دینی تا حکومت دینی» است. کتاب قبلی در پاسخ به شبهاتی بود که بیشتر مربوط است به حلقهٔ کیان علیالخصوص عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری. این کتاب مجموع چند سخنرانی به هم مرتبط است که در سه بخش در مورد مشکلات حکومت دینی با نگاه به حکومت امیرالمؤمنین بحث میکند. در بخش اول با نگاه به حکومت امیرالمؤمنین، حرف اصلی نویسنده آن است که در بهترین حالت که معصوم حاکم باشد مشکلات عجیب و غریبی برای حکومت داری به وجود خواهد آمد. حرف کلی نویسنده آن است که وظیفهٔ اصلی حکومت دینی ایجاد بستر و آزادی برای کمال است (لیقوم الناس بالقسط؛ که در واقع مردم باید خودشان عدالت را برپا کنند و حاکم دینی باید این اقامهٔ به قسط را تبیین کند). در این شرایط بسیاری به دلایل مختلف همراه نخواهند بود، کارشکنی بسیار خواهد بود، ریا و نفاق هم سرجایش است و همهٔ اینها باعث ایجاد مشکلات فراوان برای حاکم دینی میشود.
«این همه خلاصهای از شبهات در حوزهٔ دین و در حوزهٔ حکومتهای دینی بود و این شبهات در کتابهای روشنفکران چپ و روشنفکران آزاد پراکنده است. من از حافظهام و حتی از نوشتههای آخوندزاده، فریدون آدمیت و علی دشتی و سعید نفیسی و ملیگرایانی مثل پورداوود و یا میمندینژاد و یا ادیبانی مثل غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و بهرام صادقی و نادر ابراهیمی و محمود دولتآبادی و رضا براهنی و احمد شاملو و کسانی مثل نویسندهٔ درخششهای تیره، بابک بامدادان و با اصحاب دگراندیش و آزاداندیش نشریاتی چون آدینه و گردون و کلک و ایران فردا و کیان و کلامجدیدیها، برای این جمعبندی بهره گرفتهام.» (ص ۲۵۵)
به شانهام زدی
که تنهاییام را تکانده باشی
به چه دل خوش کردهای؟!
تکاندن برف
از شانههای آدم برفی؟!
رمان «برادر انگلستان» اولین کار داستانی قزوه است که همه او را به شاعریاش میشناسند چه در قالب موزون (دیشب از شما چه پنهان، سر زدم به کوی مستان/گفتم: السلام یا می! گفتم: السلام یا خُم!) چه در قالب سپید (مولا ویلا نداشت). اینجا قزوه مضمونی دارد و محملی برای نوشتن. برادر انگلستان با خوابهای آشفتهٔ راوی در قطاری آغاز میشود که نقبی به گذشته میزند. به استان سمنان و شهر کودکی قزوه میرود، از آداب و سنتهای اوایل قرن قبل میگوید و گاهی عقب جلو میرود. شخصیت کانونیای که قزوه برای او مینویسد اسماعیل است که طی اتفاقاتی که در دورهٔ دانشجوییاش در انگلستان میافتد، مجنون میشود و جملات بیسر و ته شحطگونه مینویسد. داستان را میشود را در دو بخش دید: بخش اول خوابهای آشفتهٔ راوی پریشان و بخش دوم جستجوی پیگیر راوی برای یافتن معنایی از جملات اسماعیل که در مورد «بانوی محجبهٔ کربلا» و «الیاس» میگوید.
رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی، آقای خامنهای در مسجد امام حسن مجتبی مشهد سخنرانی با عنوان طرح کلی اندیشهٔ اسلامی داشته که برخلاف منبرهای رایج ساختیافته بوده و در ابتدای هر جلسه برگهای به صورت خلاصهمطلب به همهٔ حاضرین فروخته میشده (به قیمت سه ریال) که همزمان با نگاه به برگه به سخنرانیها گوش بدهند. موضوعات مطالب از ایمان و توحید شروع شده و به مبحث ولایت و در انتها مبعث ولایت طاغوت ختم شده است. ظاهراً به خاطر در دسترس بودن نوارهای آن سخنرانیها، بعد از سالها مطلب مفصل این سخنرانیها همراه با پیوست عکس از برگههای خلاصه مطلب (دستنویس با خطی خوش) منتشر شده است. بعد از انتشار این کتاب شوق بسیار زیادی در بخشی از جامعهٔ کتابخوان نسبت به این کتاب ایجاد شده بود و بسیاری خواندن این کتاب را به دوستانشان توصیه کردهاند چرا که از نظر آنها این سلسلهمباحث شاهدی است بر این مدعا که ارکان اصلی انقلاب اسلامی از قبل به صورت ساختیافتهای به مبحث حکومت دینی اندیشیدهاند و چیزی نبوده که خلقالساعه اتفاق افتاده باشد. کما این که خود آقای خامنهای چند سال پیش اشارهای به این سخنرانیها داشت و حرفش به مضمون این بود که امید آن سالهایش صرفاً این بوده که جوانان این نوع از نگاه را دریابند و شاید بعد از پنجاه سال انقلابی ایجاد شود (که عملاً بعد از چهار سال انقلاب شد).
این کتاب را اتفاقی از دستدوم فروشی پیدا کردم و همانموقع (زمستان ۲۰۱۹) خواندم. یادم هست که خیلی از خواندن چنین کتاب خاصی هیجانزده شدم. این کتاب از این جهت خاص است که برخلاف جریان اصلی فلسفهٔ سیاسی آمریکا در مورد لیبرالیسم است (ویراستار این سلسله در مقدمه به مخاطب این هشدار را داده است که قرار است با حرفهای متفاوت مواجه شوید). اما در عین حال از پشت جلد کتاب برمیآید که باراک اوباما از این کتاب تقدیر کرده است. این کتاب سال ۲۰۱۸ از سوی انتشارات دانشگاه ییل منتشر شده است و هنوز بسیاری از مثالهای کتاب رنگ تازگی به خود دارد. بر آن شدم بار دیگر این کتاب را بخوانم.
ظاهراً قرار است با خواندن این کتاب در مورد سعید کاظمی آشتیانی بیشتر بدانیم. این کتاب مجموع مصاحبههای پراکنده با همکاران سابق او در مؤسسهٔ رویان است. اما جالب است بدانید که منِ خواننده آخرش نفهمیدم که مرحوم کاظمی رشتهٔ تحصیلیای که دکتریاش از آن بود چه بود. شاید توانبخشی شاید چیزی دیگر. همینطور این که پراکندهگویی در مصاحبهها و بیجهت بودن آنها نیاز به گردآوری و روایتسازی مؤلف دارد که متأسفانه مؤلف زحمت خاصی برای این مسأله نکشیده است. همین میشود که در چند مصاحبه میخوانیم مثلاً کاظمی بعد از این که گزینهٔ وزارت نشد سجده کرد یا به خاطر سهلانگاری بیمارستان جماران جوانمرگ شد. متأسفانه این کتاب خیلی سرسری نوشته شده است.
روزی که دل بستم به خود گفتم: با رنج دل کندن چه خواهی کرد؟
این زن دلش پابند ماندن نیست، با رفتن این زن چه خواهی کرد؟
او دیگر آن شیدای سابق نیست، آنگونه که می گفت عاشق نیست
تو فرض کن آمد در آغوشت، با یک بغل آهن چه خواهی کرد؟
تسلیم شو ای جنگجوی پیر، سهم تو پیروزی نخواهد بود
با این خشاب خالی و این زخم، در لشکر دشمن چه خواهی کرد؟
وقتی که یوسف بر نخواهد گشت با بوی پیراهن چه خواهی کرد؟
گفتم: بیا آیندهٔ من باش، تنها دلیل خندهٔ من باش
خندید و ساعت را نگاهی کرد، پرسید: بعد از من چه خواهی کرد؟
* در مورد دفتر قبلی این شاعر اینجا نوشتهام.