محمدصادق رسولی

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

قفسه‌نوشت ۱۷۷: تن تنهایی؛ اثر سحر سخایی


نویسنده آهنگساز و نوازندهٔ حرفه‌ای تار است. برای چند فیلم آهنگ ساخته و در چند کنسرت از جمله کنسرت‌های همایون شجریان همنوازی کرده است. داستان نیز در مورد چند دانشجوی موسیقی است و هر فصل کتاب نام گوشه‌ای از گوشه‌های موسیقی ایرانی است.


و اما بعد. ادای میلان کوندرا را درآوردن نخست نیاز به شناخت فنون روایت دارد، سپس نیاز به تفکر عمیق فراتر از فهم عرفی از روابط. نویسنده در هر دو به شدت می‌لنگد. این رمان همین که از سوی ناشری تخصصی منتشر شده است جای تعجب دارد. یا باید به حال فضای غالب داستان‌نویسی دههٔ نود گریید، یا باید دلیل را جای دیگر جستجو کرد. صحبت در مورد مضمون این داستان عبث است وقتی که داستان در نکات اولیهٔ روایت بدجور می‌لنگد. نویسنده خواسته شبیه به «بار هستی» میلان کوندرا ادای فلسفی دربیاورد اما بدجور توی ذوق می‌زند و بی‌ربط است. آوردن نشانه‌های زیستی طبقهٔ متوسط مانند کتاب نیچه در اتاق خواب، عشق عجیب به ساز و در کوچه پرسه زدن به شدت متظاهر است. به قول کتاب‌خوان‌های آمریکایی این کتاب pretentious است. 

 

پی‌نوشت ۱: یکی از آفات زیاد داستان خواندن آن است که در جستجوی بازسازی لذتی که از انگشت‌شمار داستان به دست می‌آید، هی کتاب می‌خوانی و هی حالت بد می‌شود. این هم شبیه به بسیاری دیگر از کتاب‌های حال‌بد‌کن.

 

پی‌نوشت ۲: در مدتی که ننوشتم، کتابی از «کنزابورو اوئه» نویسندهٔ ژاپنی برندهٔ جایزهٔ نوبل ۱۹۹۴ خواندم که به نظرم خوب بود. ظاهراً با عنوان «یک مسألهٔ شخصی» ترجمه شده است.
 

۳۱ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۰۵ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۶: دود؛ اثر حسین سناپور

 


«دود» رمان کوتاهی است از «حسین سناپور». زاویهٔ دید اول شخص (راوی شخصیت اول) و نحوهٔ روایت پر از جریان سیال خیال است. از نظر مضمون این رمان مرا تا حدی یاد «سرگذشت پرندهٔ کوکی» از «هاروکی مواراکامی» می‌اندازد (شاید به خاطر رفتارهای نیست‌انگارانهٔ شخصیت اول). اما ایرادی بسیار اساسی در رمان «دود» وجود دارد: روابط شخصیت‌ها تبیین نشده است. رفتارهای ناامیدانهٔ حسام، شخصیت اول داستان، به جز کنایه‌هایی به گذشته مانند اتفاق‌های دانشگاه (کی؟ کجا؟ چگونه؟) توجیه دیگری ندارد. پیگیری او از اتفاقی که برای لادن افتاده توجیه ندارد. در مجموع می‌شود گفت این رمان اگر خوب پرداخت می‌شد، شاید به جایی می‌رسید. اما چیزی که الان در دست ماست، کاری است نصفه‌نیمه و از یاد رفتنی.

قبلاً در مورد معروف‌ترین رمان سناپور، «نیمهٔ‌ غائب»، نوشته بودم:
https://delsharm.blog.ir/1396/11/12/nime-ghaeb


 

۳۱ شهریور ۰۰ ، ۰۲:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۵: تو به اصفهان بازخواهی گشت؛ اثر مصطفی انصافی

خلاصه کنم:  پیرنگی کلیشه‌ای، روایت بسیار ضعیف که پر از خطاهای فاحش روایت چه از نظر زاویهٔ دید و چه از نظر شخصیت‌پردازی (کدام شخصیت)‌ است. نویسنده حتی نکرده سوگیری سیاسی‌اش را اندکی در لفافهٔ داستان پنهان کند. استاد دانشگاهی که دختری لهستانی به دفترش سر می‌زند. استاد عاشق مادر دختر بوده و لهستان و بازگشت به گذشته و … بگذریم؛ نیمه رها کردم.


پی‌نوشت: آگاهم که این اولین کار نویسنده است و احتمالاً کارهای بعدی‌اش بهتر از این باید باشد. اما نشر چشمه قاعدتاً انتشارات تخصصی ادبیات داستانی است.
 

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۰۴:۵۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۴: شاهراه، اثر سینا دادخواه

 

این دومین رمانی است که از سینا دادخواه می‌خوانم. «یوسف‌آباد خیابان سی و سوم» خیلی در زمان خودش صدا کرده بود ولی آن طور که از هفت سال پیش خاطرم مانده، من از «ایرانی نبودنش» زیاد خوشم نیامد. حس می‌کردم با آدم‌هایی مواجهم که رونوشت شخصیت‌های همینگوی و سلینجر هستند تا آدم‌هایی که در خیابان‌های تهران می‌دیدم و می‌شناختم. «شاهراه» اما این مشکل را ندارد. خوب روایت شده است. در جمله‌نویسی و روان‌گویی دقت کافی شده است. در نمادسازی و استعاره‌پردازی افراط نشده و خیلی جاها جملات معترضهٔ نویسنده لذت‌بخش است. داستان از زبان راوی جوانی است که خاطرات نوجوانی‌اش در دههٔ هفتاد شمسی تهران در شهرک اکباتان و سپس در امیرآباد را روایت می‌کند. داستان در مورد طبقهٔ متوسط تهرانی است که می‌توانند خانهٔ اکباتان را اجاره بدهند و خانه‌ای در امیرآباد بخرند که به مطب پزشک نزدیک‌تر باشند. به قول خود راوی، کم‌شماران گاهی کم‌فروغ گاهی پرفروغ. با وجودی که از این طبقه نبوده‌ام، به نظرم توصیفات نویسنده کاری کرد که بتوانم با آن‌ها همذات‌پنداری کنم. نویسنده سعی کرده جزئیات بسیاری از حافظهٔ جمعی نسل متولد دههٔ شصت بیرون بکشد. مثلاً برداشتن سیگار ویرا، سرمربی ایران در بازی معروف ایران و استرالیا. یا دادگاه کرباسچی. یا ۱۶ آذر ۱۳۸۳ در دانشگاه تهران. و چیزهای دیگر.

 

آن چیزی توی ذوق می‌زند شتاب روایت در پایان داستان است. نویسنده با طمأنینه دههٔ هفتاد را روایت کرده است اما یک‌دفعه به سرعت از اوایل دههٔ هشتاد می‌گذرد. کنایه‌پراکنی نویسنده در مورد دورهٔ اصلاحات و بعد دورهٔ احمدی‌نژاد اصلاً با کلیت داستان همراه نیست و گوییا از بیرون از داستان آمده است و در نهایت به جز چند تکه‌پرانی مبتذل سیاسی ختم نمی‌شود.

 

و اما بعد، برای منی که به دلایل زیاد سال‌هاست ایران را از نزدیک ندیده‌ام، خواندن این کتاب ترکیبی نامأنوس بود از لذت و درد. نوستالژی هم لذت دارد هم درد.

 

پی‌نوشت آن که به کالیفرنیا برگشته‌ام. اولین سر زدن به کتابخانهٔ عمومی سانی‌ویل و دیدن دو قفسه کتاب فارسی که اکثرشان رمان‌های اخیر فارسی عمدتاً‌ از انتشارات معروف روشنفکری مثل چشمه و نگاه هستند. فعلاً و پس از مدت طولانی انگلیسی‌خوانی، کمی برگردم به زبان مادری.

 


 

۲۷ شهریور ۰۰ ، ۰۴:۵۷ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۳: آلوت؛ اثر امیر خداوردی

 

 

 

آلوت در فضایی ساختگی نوشته شده است که تا حد زیادی به سادگی می‌تواند تقارن به واقعیت زد. کهستان جایی شبیه به افغانستان است و ایران که ایران. نویسنده سابقهٔ تحصیلات حوزوی دارد و به همین خاطر تسلطش بر علوم دینی در جای‌جای داستان مشهود است. اما نقطهٔ ضعف این داستان در شخصیت‌پردازی است. گاهی احساس می‌شود گویی نویسنده خواسته غیظش را نسبت به سلفی‌گری خالی کند و هر ویژگی ظاهری، رفتاری و منطقی بدی را به آن‌ها نسبت بدهد. ویژگی‌های شبه‌طنزی که به شخصیت‌ها می‌دهد و شتاب‌گیری در روایت باعث می‌شود این اثر را به یک کار بالقوه خوب اما بالفعل ضعیف تبدیل کند. اتفاقات اخیر افغانستان خود نشان می‌دهد که چقدر تصویر ذهنی ما از سلفی‌گری ناقص (اگر نگوییم اشتباه)‌ بوده است.
 

ظاهراً این کتاب رقیب «رهش» برای جایزهٔ جلال آل احمد بوده است. از این که چرا این جور کتاب‌ها تا این سطح تشویق می‌شوند اگر بگذریم، قاعدتاً این کتاب هزار سر و گردن از رهشِ شعارزدهٔ سیاست‌زده بالاتر است. حداقلش آن است که این کتاب روایت و زبان قابل دفاع و داستانی جذاب دارد.


نقدی نسبتاً تند به آلوت در اینترنت دیدم که گرچه تا حدی مضمون‌زده است اما قابل تأمل است:


https://telegra.ph/%D8%B2%D8%B1%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87-04-14-2
 

۲۶ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۴۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی