ناگهانی از تپش
ناگهانی از سرود
ناگهانی از هزار و یک شب و هر آن یکی که بود و غیر از او نبود
ناگهان که نه...
لحظهای که آمدی و قلب من سرود تازۀ تو را به ناگهانی از صدا تپید
من دوباره شعر میشدم، تو ردیف هر چه دیدنی و گفتنی
ناگهان شدی و ناگهان مرا به خواب قصههای عاشقانه بردهای
تو ترانهای برای چشمهای سادهام
تو ستارهای برای آسمان تکستارهام
آرزوی ناگهان من تو بودهای
تو تمام لحظههای خستۀ مرا، سرودهای...