بار دیگر به دنیا میآیم
از رَحِمِ این هواپیما
از دالان تولدم: فرودگاه
در سفر از میلادی به خورشیدی
در شبی تاریک
نوزادی بیگریه
خیره
به چمدانهایی که گیجاند روی غلتکها
چون کودکان گمشده دنبال چادر مادر
بار دیگر به دنیا میآیم
از رَحِمِ این هواپیما
از دالان تولدم: فرودگاه
در سفر از میلادی به خورشیدی
در شبی تاریک
نوزادی بیگریه
خیره
به چمدانهایی که گیجاند روی غلتکها
چون کودکان گمشده دنبال چادر مادر
دلم از
جای خالیات
پر است
هنوز رفتنت را
مرور میکنم
این که کفشهات
قدم روی چشمم گذاشتند
و باران
بیاجازه از ابرها
بارید
دست به سر شده است
از دست بمبها
سری به دست دارد
پیِ تن
تنها بیتن
تنها میان تنها:
تن
تن
تن
در این جستجوی تن به تن
چقدر بگردد
تا تنی به سری سر به سر شود؟
به خیابان میروم
همراه سی و پنج سالگیام
که شاید
در یک صبح بیتفاوت پاییزی
بیخداحافظی از برگهای افتاده روی پیادهرو
به سفر برود
پرندهای
از دهانم گریخت
پر زد موسیقی
-تنها دو واژه کافی بود-
چه پرندهای
غمگینتر از من
میتوانی یافت
در آسمان این قفس؟
“احساس می کنم
کسی که نیست
کسی که هست را
از پا درمیآورد...”
― گروس عبدالملکیان
میخواهم شعری بنویسم
چرا که باید!
چرا که این جام شراب
این قهوهٔ بیکافئین
کف کرده است
چرا که تو را نمیشناسم دیگر
تو را دیگر نمیشناسم
دیگر نمیشناسم تو را
نمیشناسم دیگر تو را
العلم هو الحجاب الاکبر
تو آب دیدهای آیا؟ سراب خواهد شد
خیال خام خمارت خراب خواهد شد
چه سود ندبهٔ ماهیِ تُنگِ تنهایی؟
که عاقبت تب و تابش حباب خواهد شد
به قلب یخزده میگفت آدم برفی
همین که آب شوی انقلاب خواهد شد
به شیخ شهر بگویید هر چه میداند
میان او و حقیقت حجاب خواهد شد
میان مرگ و تجاهل کسی چه میفهمد
تن تکیدهٔ ما گورخواب خواهد شد
ز ساز خسته شنیدم که گوشهٔ بیداد
ز زخمههای پیاپی رهاب خواهد شد
هلال نازکِ ماهی به برکهها میگفت
که وقت آمدن آفتاب خواهد شد
شرنگ تلخ زمانه یقین بدان روزی
ز سوز آه ضعیفان شراب خواهد شد
کالیفرنیا؛ سپتامبر-اکتبر ۲۰۲۲
پینوشت
بیداد یکی از گوشههای دستگاه همایون است. رَهاوی یا رهاب یکی از ۱۲ مقام اصلی موسیقی قدیم ایران در دستگاه نوا و شور است. نام رهاوی به شکل «رَهاب»، «رُهاب» و «راهوی» نیز در متون آمده است. معنی این کلمه این گونه گفته شده: «راهوی آن است که کسی از خوف رهایی یافته باشد». در قدیم آن را مقامی حزنانگیز و حتی مقام گریه میدانستند. قدما معتقد بودند این مقام را بهتر است در مجالس کسانی نواخت که از موطن خود دور افتاده، و غریب هستند. (منبع: ویکیپیدیا)
چه میدانی
چه رنگی دارد
دلتنگی
وقتی از هر چیز سادهای
خاطرهای دارد
از سهتاری مشقی
که کاسهاش روی دست مغازه
باد کرده است
تابلوهای عبور-ممنوع
خسته از بیخیالی موتور سیکلتها
میدانهای دلتنگ حق تقدم
قهرمان فرهادی
آویزان از دار سینما بهمن
کنار گشت ارشاد و
باعث و بانیاش
چهرهٔ سفید البرز
به یمن وجود باد
هر چیز سادهای
حتی بوق ممتد آمبولانس خسته از نرسیدن
سربازی که در خیالاتش
سیگار نیمکشیدهای را
با موتورسوار خط ویژه تاخت میزد
قانون جذبی که از بلندگوی پراید لکنتهٔ اسنپ بیرون میآمد
و به او نوید گرمای فلوریدا را میداد
سرمای تهران که مثل گرمای نیویورک گیج بود
جادههای همدست عزراییل
سگهای ولگرد
که به کوری چشم بوف کور
صادقانه نصف جهان را گاز گرفتهاند
و پیرمرد خنزرپنزری را
به مقصد هیچکجا
هدایت کردهاند
باران که بی تعارف
شیشهپاککن کثیف تیبا را
به سخره گرفته بود
بستههای بیاعتبار همراه اول
رسید چرکمردهٔ کارت ملی هوشمند
هر چیزی سادهای رنگی دارد
مداد رنگی شعرم کجاست
میخواهم نقاشی تازهای از سفرم بکشم
و بگویم که رنگها
هنوز خود را
به آسمان آبی کالیفرنیا
نباختهاند
و سردآبرود
هنوز یک سر و چند گردن ماهی کپور
از هادسن بالاتر است
و آب هنوزاهنوز سربالا میرود
و مرغان دریایی
جامهدرانْ ابوعطا میخوانند
تو اصلاً چه میدانی
چه رنگی دارد
دلتنگی
وقتی غروب بیکار جمعه را
با دلتنگی غریبهای
که سنگفرش پیادهرو را
گم کرده
یکی میبینی
۳۱ ژانویه ۲۰۲۲
سانیویل، کالیفرنیا
کلافهام از این سیاه یکسره
از این هراس
از این تلاش بیدریغ چشمهای ناسپاس
کلافهام از آسمان و نور آبیاش
از این چراغ خانگی
از اضطراب دردها و بیترانگی
من از سیاه شب درون روز
و از هراس بیدریغ آفتاب
من از نگاههای خستهام
چقدر خستهام
چرا کلاف کور این کلافگی به چشمهای خستهام نشسته است؟
چرا ترانه از صمیمی نگاه من
به ناگهانی سکوت، رخت بسته است؟
کلافهام
از این سکوت
کلافهام از ازدحام درد
و این نگاه سرد
به پشت عینک سیاه شب
برای من همیشه روزها شب است
و شب شب است
و صبح شب
و ظهر شب
و شب شب است
و شب برای من
پر از تلاطم و تب است
نوامبر ۲۰۲۱
سانیویل، کالیفرنیا