بعد از پانزده سال مجدداً سراغ این کتاب از شهید آوینی رفتهام. آنچه آن روزها برایم عجیب و جالب بود ادبیات نیمچهنظری یکی از چهرههایی بود که معمولاً از او چنین انتظاری نمیرفت. بعدتر که با گذشتهٔ آوینی آشناتر شدم تا حدی از آن آشنازدایی کاسته شد.
به خاطر لقب شهادت بر اسم آوینی، چهرهٔ مؤخرتر نوعیاش که بیشتر یادآور قشر خاصی از جامعه است و صدالبته روایت فتح، بیشتر جامعه با این وجه از آوینی آشنایی ندارند. این حتی شامل جامعهٔ اصطلاحاً حزباللهی هم میشود. احتمالاً خیلیها در مورد گذشتهٔ دورتر آوینی مانند همپالکی بودن با امثال غزاله علیزاده نمیدانند و حتی گذشتهٔ نزدیکترش مانند همکاری روزانه با بهروز افخمی و مسعود فراستی را نمیدانند. از آن طرف هم بعضی آوینی را تا سطح یک نظریهپرداز بالا بردهاند. انگار نفسِ شهید شدن کم چیزی است، خواستهاند با نظریهپرداز کردن آوینی به افتخاراتش بیفزایند. آوینی یک هنرمند فیلمساز و روزنامهنگار بود که به مسائل جهان دقیق و عمیق مینگریست و میاندیشید. اما این به معنای نظریهپرداز بودن او نیست.