این کتاب را اتفاقی از حراجی کتاب کتابخانهٔ شهر لوسآلتوس پیدا کردم و از عنوانش خوشم آمد. به خاطر آن که سوگیری نسبت به نویسنده و محتوا نداشته باشم، بیدرنگ شروع به خواندن کردم و هر چند کند، اما بالاخره کتاب را به انتها رساندم.
این کتاب را اتفاقی از حراجی کتاب کتابخانهٔ شهر لوسآلتوس پیدا کردم و از عنوانش خوشم آمد. به خاطر آن که سوگیری نسبت به نویسنده و محتوا نداشته باشم، بیدرنگ شروع به خواندن کردم و هر چند کند، اما بالاخره کتاب را به انتها رساندم.
این کتاب از توحید شروع میکند به نبوت و امامت، معاد و ایمان میرسد و با بحث شفاعت به پایان میرسد. با فصلهای کوتاه سه چهار صفحهای که آخر هر فصل، پرسشهایی برای مرور وجود دارد.
از نحوهٔ فصلبندی و نگارش کتاب و البته از مقدمهاش برمیآید که این کتاب برای طرحهای آموزشی مانند طرح ولایت که مرحوم مصباح جزو بانیانش بود طراحی شده است که استاد باید پای کار کتاب باشد و موارد مجمل را به تفصیل توضیح دهد. بنابراین به استثنای برخی از فصول اولیه در مورد مسائل فلسفی در باب اثبات خالق یکتا که به نظرم جالب بودند، بقیه باید به شکل تعاملی و در کلاس درس خوانده شود و به درد مطالعهٔ انفرادی نمیخورد.
این کتاب ادامهٔ روند مقالات و جستارهای عبدالکریمی در راستای بحث در مورد امر دینی، نقد تئولوژی و نظام تئولوژیک در زمانهٔ ماست. او ضمن نقدهایی به نحوهٔ رویارویی شهید مطهری نسبت به امر دینی و فروکاست آن به تحلیل جدلی تئولوژیک، در یکی دیگر از مقالاتش امکان حکومت دینی را امری برساخته و متناقضنما میداند. او مسألهٔ حکومت دینی به معنای اعم و جریانهایی مانند اخوانالمسلمین یا ولایت فقیه (برگرفته از آرای آقایان نراقی و خمینی) را نوعی واکنش به فراگیری جهان مدرن میداند. به نظر عبدالکریمی، حکومت و سیاست از اساس امری عرفی است که برای مدیریت جامعهٔ انسانی مورد نیاز هستند اما دین امری مربوط به ساحت قدسی است که بخش کوچکی از زیست روزمرهٔ جوامع انسانی را تشکیل میدهد. او سپس نقبی به آرای علامهٔ طباطبایی میزند که در شریعت اسلامی بحثی در مورد اَشکال حکومت نیامده است.
این کتاب، جلد دوم از مجموعهٔ دوجلدی است که در واقع مجموعهای از گفتارها و مقالات عبدالکریمی از دههٔ هشتاد تا اوایل دههٔ نود خورشیدی را در برمیگیرد. حرف اصلی در واقع ادامهٔ مطالب جلد اول است ناظر به این که نگاه تئولوژیک به مقولهٔ دین و جامعه، نگاهی ایستا و بر اساس رویکرد ذاتگرایانهٔ ارسطویی است که در آن امر تاریخی به صورت پدیدارشناسانه مورد تدقیق قرار نمیگیرد و قرار بر آن است که برخی باورهای پیشینی به هر نحوی حتی اگر شده جدلی مورد اثبات قرار بگیرد. در این مجموعه، عبدالکریمی اشاره به دروغسازی مقدس یا تاریخسازی ناخودآگاه در فرآیند تئولوژیک میکند. مانند بسیاری احادیث در مورد گریهٔ افرادی مانند حضرت نوح و حضرت محمد و حضرت علی قبل از اتفاق کربلا بر عزای سیدالشهدا که ظاهراً همهٔ آن روایتها بعد از اتفاق کربلا روایت شدهاند یا روایتهایی دربارهٔ میلاد موعود. بحث تاریخسازی تئولوژیک در این کتاب مورد نقد یکی از استادان فلسفهٔ علم دانشگاه مفید قرار میگیرد و عبدالکریمی پاسخ ۱۸۰ صفحهای به آن نقد میدهد که بیش از اندازه تخصصی و درازدامن است. به نظرم خواندن «ما و جهان نیچهای» قبل از این کتاب برای فهم بهتر مطالب کمک بسیار خواهد کرد.
پینوشت: پیشنهاد میکنم سخنرانی ماه محرم ۱۴۰۰ عبدالکریمی در مورد امام حسین را گوش کنید.
https://www.aparat.com/v/UOTsp
این کتاب مجموعهٔ مقالات عبدالکریمی است که از اوایل دههٔ هشتاد خورشیدی تا اواسط دههٔ نود است. به معنایی کاملاً غیرفنی و نادقیق، عبدالکریمی از شاگردان داوری اردکانی و تحت تأثیر اندیشههای هایدگر است. به نظرم نقطهٔ توفیق عبدالکریمی در آن است که توانسته نخ نامرئی بحرانهای عمیق روزگار را با بحرانهای روساختی روزمره نشان دهد. بی آن که تفسیر به رأیی داشته باشم (اگر چه حرفهای بسیاری دارم اما هم هراس از گستاخی در نظرپراکنی نادقیق دارم هم حوصلهاش را ندارم!)، بخشهایی از کتاب را به صورت گزیدهشده و پارهپاره آوردهام. کوتاه سخن آنکه، این کتاب واقعاً عالی است و خواندنش را توصیه میکنم.
این کتاب دو نقد است بر دو کتاب. دومی را فقط تورق کردم چون در مورد اصل موضوع بحث دیدگاهی نداشتم. اولی را دو بار خواندم و به نظرم جوابهای خوبی در آن بود. در وبلاگ منتسب به نویسنده (ایشان قبل از عصر وبلاگها مرحوم شدهاند) گزیدهای از آن مطلب را پیدا کردم، اینجا میگذارم و پیشنهاد میکنم تا انتها بخوانید.
این کتاب از جمله کتابهایی است که در بازهٔ سالهای ۱۳۹۱-۱۳۹۳ از سوی نشر سخن منتشر شده است. مجموعهٔ مقالات این کتاب که در ۶۳۰ صفحه گردآوری شده است در مورد مسائل مختلفی مانند آزادی، آموزش، رسانه، توسعه، اسلام و علم است. سطح کیفی مقالات یکسان نیست. مثلاً به نظرم مقالهای که در مورد اسلام در ایران نوشته است خیلی بدیع است و حرف کلیاش آن است که برخلاف گفتهٔ برخی از تحلیلگران، ایرانیها در مجموع با تمایل اسلام را پذیرفتند چرا که شواهد تاریخی نشان میدهد ایرانیان در مقابل تمدن یونانی (سلوکیها) و هجوم مغولها تسلیم نشدند. در مقولهٔ آموزش همگانی نظر داوری اردکانی آن است که نباید این حجم از درسهای پراکنده به دانشآموزان داد که نتیجهاش جز زده شدن نسلها از مطالعه و تحقیق نیست چرا که آن همه درس نه به یاد میماند، نه دانشآموز فرصت هضم آن همه مطلب را دارد و نه به درد زندگیاش نمیخورد.
قبلاً هم نوشتهام که این مجموعهای که نشر سخن از داوری منتشر کرده است در مجموع سطح پایینتری از کتابهای پیشین داوری مانند «ما و راه دشوار تجدد» و «دربارهٔ غرب» دارد. شاید این طوری باشد که این مقالات را داوری در احوالات مختلف نوشته است و بدون گزینش آنها را منتشر کرده است. کما آن که در بسیاری از مقالات حرفهای پراکنده و تکرای یافت میشود.
عنوان کتاب معلوم است دربارهٔ چیست. اما من چیزی از هدف نویسنده نفهمیدم. استدلالهایی که نویسنده در پایین آوردن شأن هنر موسیقی آورده است، میشود شبیهشان را در مورد نقاشی، شعر و هنرهای دیگر به کار برد. برخی دیگر از استدلالها نیاز به آزمون تجربی دارد و شاید فلسفه برای آن جای خوبی نباشد. نمیدانم! اگر زمینیتر با مسألهٔ موسیقی برخورد میشد و آثار طبیعی آن بر مغز و روح بررسی میشد، دلچسبتر میشد.
این کتاب را اتفاقی از دستدوم فروشی پیدا کردم و همانموقع (زمستان ۲۰۱۹) خواندم. یادم هست که خیلی از خواندن چنین کتاب خاصی هیجانزده شدم. این کتاب از این جهت خاص است که برخلاف جریان اصلی فلسفهٔ سیاسی آمریکا در مورد لیبرالیسم است (ویراستار این سلسله در مقدمه به مخاطب این هشدار را داده است که قرار است با حرفهای متفاوت مواجه شوید). اما در عین حال از پشت جلد کتاب برمیآید که باراک اوباما از این کتاب تقدیر کرده است. این کتاب سال ۲۰۱۸ از سوی انتشارات دانشگاه ییل منتشر شده است و هنوز بسیاری از مثالهای کتاب رنگ تازگی به خود دارد. بر آن شدم بار دیگر این کتاب را بخوانم.
این کتاب جلد اول از مجموعهٔ دو جلدی از مقالات عبدالکریمی است که جلد اولش در 486 صفحه منتشر شده است. در این مقالات عبدالکریمی در سه موضوع اصلی صحبت میکند: ۱) نقد شهید مطهری، ۲) نقد اندیشهٔ ایجاد علم دینی در ایران، و ۳) نقد تئولوژی و دعوت به تفکر آنتولوژیک.