گاه از حادثهای پست دلم میگیرد
از مسیری پر بنبست دلم میگیرد
گاه در همهمۀ یکنفس تنهایی
از همان بغض که نشکست دلم میگیرد
من از این دل که به هر دیدنی ناچیزی
ناگهان دل به همان بست، دلم میگیرد
مثل تاریخ پر از دغدغۀ ویرانی
من از این قصۀ یکدست دلم میگیرد
قصۀ زیستنی که "نفسی آمد و رفت
غصهای بود، غمی هست"، دلم میگیرد
********
پسنوشت ناتمامتر...
برای او که حدید است و فیه بأس شدید
پس کجاست؟
چند بار
خرت و پرتهای کیف بادکرده را
زیر و رو کنم:
پوشۀ مدارک اداری و گزارش اضافهکار و کسر کار
کارتهای اعتبار
کارتهای دعوت عروسی و عزا
قبضهای آب و برق و غیره و کذا
برگۀ حقوق و بیمه و جریمه و مساعده
رونوشت بخشنامههای طبق قاعده
نامههای رسمی و تعارفی
نامههای مستقیم و محرمانۀ معرفی
برگۀ رسید قسطهای وام
قسطهای تا همیشه ناتمام ...
پس کجاست؟
چند بار
جیبهای پارهپوره را
پشت و رو کنم:
چند تا بلیط تاشده
چند اسکناس کهنه و مچاله
چند سکۀ سیاه
صورت خرید خواروبار
صورت خرید جنسهای خانگی ...
پس کجاست؟
یادداشتهای درد جاودانگی؟
قیصر امین پور