محمدصادق رسولی

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

قفسه‌نوشت ۲۹۲: سرخ سفید؛ از مهدی یزدانی خرم

در «سرخ سفید» یزدانی‌خرم به همان سبک «من منچستر یونایتد را دوست دارم» روایت می‌کند با مضمونی تقریباً شبیه و سبک جمله‌نویسی بسیار نزدیک به کار قبلی. چند تفاوت البته وجود دارد. به نظرم، کار قبلی او شکل هذیان‌گونه‌ای داشته اما در این کار سعی کرده است داستان قوام بیشتری بیابد و اندکی رو هر خرده‌روایت مکث بیشتری داشته باشد. داستان در مورد کیوکوشین‌کای سی و سه ساله‌ای است که رمان‌نویس ناموفقی است و می‌خواهد با گرفتن کمربند مشکی خودش را اثبات کند. او باید در باشگاهی قدیمی در خیابان شانزده آذر با پانزده نفر مسابقه پشت سر هم بدهد و بعد از پیروزی می‌تواند گواهی کمربند مشکی را دریافت کند. همهٔ رقبا یک جورهایی به گذشته ربطی دارند و به همین خاطر جریان سیال خیال می‌رود به گذشته‌ای که نقطهٔ مشترکش اتفاقات یک سال بعد از انقلاب اسلامی در تهران است. یزدانی خرم از فنون اصطلاحاً روایت پست‌مدرن استفاده کرده است که گاهی خلط واقعیت با داستان می‌شود. مثلاً در جایی کارگزار کنسول‌گری ایران در ایرلند حامل استخوان‌های رضاخان است که به دستش داده‌اند ولی حالا که پهلوی سقوط کرده است، نمی‌داند با آن چه کند. یا جایی دیگر، کسی مومیایی استالین در دستش است و حالا رابطش نیست و او باید تصمیم بگیرد. خرده‌روایتی که در ذهنم جا کرده قصهٔ خودکشی استاد یعقوب یهودی است که خود را در حوض زالو می‌اندازد و زالوها آنقدر خونش را می‌مکند که او به شکلی طبیعی می‌میرد.

به نظرم این رمان آنقدر درگیر جذاب‌نمایی خرده‌داستان‌ها شده است که توان برانگیختن حداقل یک شخصیت، حتی خود کیوکوشین‌کا، را ندارد. خرده‌داستان‌ها قشری هستند و زود از یاد می‌روند. اتفاقات خیلی شبیه کلید اسرار شده است و همهٔ آدم‌های باشگاه یک جورهایی عقبهٔ خانوادگی خاصی دارند. این همه اتفاقات که با هم بیفتد یعنی نویسنده خواسته به هر زوری که شده داستان را دربیاورد. در مجموع این کار از کار قبلی نویسنده جلوتر است (ظاهراً اثر بعدی او هم در این سبک روایتی است) و این جای امیدواری دارد اما به نظرم نه اثر مهمی است نه قابلیت ماندگاری دارد. حتی مضمون تاریخی ویژه‌ای نیز در خودش ندارد.
 

۲۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۹۱: مناقشهٔ حق و مصلحت و بن‌بست جنبش دانشجویی؛ از عماد افروغ

وقتی خبر فوت عماد افروغ را شنیدم، چشمم به این کتاب از او در قفسهٔ کتابم خورد. تورقی و شروع به خواندن. کتابی که مجموعه‌ای از مقالات و سخنرانی‌های مربوط به دههٔ هشتاد شمسی است در مورد جنبش دانشجویی و مخاطرات آن. آن موقع افروغ با جنبش نوظهور عدالتخواهی هم‌داستان بود و سعی داشت مخاطرات راه را گوش‌زد کند. به نظرم کتاب خیلی دیگر برای این روزگار موضوعیت ندارد چرا که بسیاری از مسائل تغییر ماهوی کرده است. یا بهتر بگویم؛ دیگر دغدغهٔ شخصی این روزهای من نیست.
 

۲۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۹۰: متاستاز اسرائیل؛ از کورش علیانی

کورش علیانی در این کتاب سعی کرده است دلیل غدهٔ سرطانی بودن اسرائیل را تنها با ارجاع به مراجع اسرائیلی و بعضاً آمریکایی نشان بدهد. این کتاب از قرن نوزدهم و تلاش‌های سرمایه‌داران صهیونیست (به قول علیانی «صیونیست») شروع می‌کند، و با مرور اتفاقاتی مانند ترور سفیر بریتانیا، بمب‌گذاری‌های مختلف در چند جا برای تهدید بریتانیا، و اتفاقاتی از این دست، می‌گوید اول آن که اسرائیل یهودیت نیست، ثانیاً روش تعدی، تبعیض و ترور چیزی نبوده که اول شروع شده باشد و بعد از ثبات اسرائیل به پایان رسیده باشد. در ادامه ارجاعاتی به مطالعات باستان‌شناس اسرائیلی می‌دهد که می‌گوید اتفاقاً ادعاهای مبتنی بر کتاب مقدس زیاد با شواهد جور درنمی‌آید و مساحت سرزمین موعود بسیار کمتر از آن چیزی است که اشغال شده است. حتی این که از جهت بنی‌اسرائیل بودن، مطالعات ژنتیک نشان می‌دهد که عرب‌های فلسطینی به واقعیت نزدیک‌ترند. 
کتاب در مجموع خوب است اما متأسفانه علیانی پراکنده‌گویی کرده و یک جورهایی با ریختن کلی اطلاعات زیاد کمکی به خواننده نمی‌کند که نخ تسبیح قصه را به دست آورد. متن علیانی خودمانی است اما سلیس نیست. علیانی جوری برخی از ارجاعات را ترجمه کرده که حس می‌کنم وسواس زبان‌شناسی‌اش (به خاطر تحصیلات زبان‌شناسی) تبدیل به سخت‌خوانی مطلب شده است.

پ.ن. اخیراً علیانی مناظره‌ای با زیدآبادی در مورد اسرائیل داشته است. مناظره خیلی پراکنده و کم‌نتیجه بوده است اما برای آشنایی بیشتر با مطلب جالب است. 
پیوند به آپارات: https://www.aparat.com/v/9IuJe
پیوند به یوتیوب: https://www.youtube.com/watch?v=NZYmycyF4J0


 

۱۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۸۹: پیش‌گویی‌هایی از آخرالزمان؛ از علی رضایی


این کتاب شباهت بسیار زیادی به کتاب «عصر ظهور» از «علی کورانی» دارد. از جهت‌هایی برخی از مسائل در این کتاب مبسوط‌تر است مانند پیش‌گویی‌های روایتی در مورد حضور ایرانیان، تعداد یاران امام زمان به تفکیک شهر، روایت‌های خاص در مورد طالقان، ری، قم و خراسان؛ یا یک فصل جداگانه در مورد روایت‌های اهل سنت که برایم خیلی جالب توجه بود. نقطهٔ ضعف کتاب جاهایی است که نویسنده می‌خواهد باب روز حرف بزند و آرماگدون و سینمای هالیوود و «دلبستهٔ یاران خراسانی خویشم» را می‌آورد وسط. یا جاهایی نویسنده به حوزهٔ علمیهٔ قم می‌نازد و یک جورهایی تطبیق روایت‌های در مورد قم را با تلاش‌های حوزهٔ علمیه در جهت ترویج دین می‌دهد. مطلب دیگری در کتاب عصر ظهور بود و اینجا نبود، در مورد استقبال فراوان غربی‌ها در عصر ظهور و در مقابل مخالفت بسیاری از مسلمانان با امام زمان است. حتی یادم هست حدیثی در مورد این که وقتی خبر ظهور می‌رسد، غربی‌های متمایل به امام، از روی ابرها سفر می‌کنند، صبح که راه می‌افتند همان روز می‌رسند به شرق (قاعدتاً یا طی‌الارض است یا هواپیما). اما در این کتاب چیزی در این موارد نوشته نشده است. همین‌طور این که احادیثی در مورد ری (تهران امروز؟)‌ قبلاً شنیده‌ام که آخرالزمان باید از آن گریخت. در این کتاب به آن‌ها هم اشاره‌ای نشده است.

 

برای من آن بخشی از ظهور شبهه‌ناک‌تر است که در مورد تولد امام زمان و خود شخص ایشان است؛ لذا این بحث که اهل سنت هم مانند شیعه بسیار حدیث و روایت شبیه در مورد عصر ظهور دارند حرف جدیدی نبود ولی یادآوری‌اش هر چند وقت یک بار لازم است (کما این که عصر ظهور را ده سال پیش همین‌موقع‌ها خوانده بودم). پارسال کتاب «امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور» از سید محمدکاظم قزوینی را خوانده بودم که در آن کتاب خیلی تحلیلی‌تر از جنبه‌ای در مورد مسائل مرتبط با امام زمان صحبت شده است.
 

۰۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۱:۲۷ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی