اولین کارآموزی‌ای که رفتم سال اول دکتری در کالیفرنیا بود. شاید پرثمرترین کارآموزی من با پیاده‌سازی یک نرم‌افزار تشخیص عبارات اضافی در جملات گفتاری (مثل تبدیل «علی به بازار، آه، به مدرسه رفت» به «علی به مدرسه رفت.».) همان اواسط کارآموزی یک مقاله کوتاه نوشتیم و فرستادیم و قبول شد. بعد از آن کمی تغییرات در نرم‌افزار دادم و بهبود در دقت نهایی نرم‌افزار ایجاد شد. با مربی کارآموزی صحبت کردم و قرار شد آن مقالهٔ اول را تغییر دهم و به شکل طولانی‌تر برای یکی از مجلات معتبر بفرستم. خلاصه؛ مقاله را فرستادیم و یکی از داوران ما را متهم به «تقلب» کرد. آن‌قدری این حرف برایم سنگین بود که تا مدتی نمی‌دانستم باید چه کنم. با استاد راهنمایم که جزء مدیران اصلی آن مجله بود صحبت کردم. او هم قبول کرد مقاله را بخواند. بعد از خواندن مقاله به من گفت که مجلهٔ مورد نظر، سیاستش در انتشار کارهای جدید است نه ارتقای کارهایی که قبلاً منتشر شده است. آن اتهام تقلب هم درست است چون من برخی از جملات مقالهٔ قبلی را با دستکاری حداقلی در مقالهٔ جدید گذاشته بودم (به این کار می‌گویند paraphrasing). آخر سر تصمیم گرفتیم از ارسال مقاله به مجله منصرف شویم و فقط آن قسمتی از مقاله را که جدید بود به صورت کوتاه به همایشی دیگر بفرستیم. فرستادیم و قبول هم شد. به خیر گذشت!

 

صرفاً با گفتن این خاطره خواستم به دوستانی که در مورد اتهام تقلب به مسئولین با مسامحه برخورد می‌کنند یا این که اگر یکی از جناح الف تقلب کند، تقلب جناح ب را به رخ می‌کشند (یا بالعکس)، یادآوری کنم که ما در مسألهٔ تقلب علمی با شرایط پیچیده‌تر از آنی مواجهیم که فکرش را می‌کنیم. حتی اگر نویسنده‌ای بدون خواست قبلی اگر جایی متن را بریده باشد ولی آن را در گیومه نگذارد، یا از جایی متن را بریده باشد و به صاحب اصلی کار ارجاع ندهد و یا حتی به صاحب اصلی کار ارجاع بدهد ولی طوری وانمود کند که آن کار از آن خودش است و یا حتی‌تر! بخشی از کارهای قبلی خودش را بازنشر بدهد و به عنوان کار جدید ارائه بدهد، همه‌اش مصداق تقلب است. صحبت هم در مورد خوب یا بد بودن آن نویسنده نیست؛ صحبت در بی‌اعتباری آن نوشته است. اگر آن نوشته پایان‌نامه باشد، صحبت از بی‌اعتباری آن مدرک. البته اگر عمق تقلب بیشتر از حدی باشد که بشود از آن تعبیر ناآگاهی نویسنده کرد و واقعاً نویسنده از قصد، چنین کاری کرده باشد، قصه جور دیگری است. 

 

 

 

 

پ.ن. خیلی با خودم کلنجار رفتم که این مطلب را بنویسم یا ننویسم. آن هم حرفی که درست موقع انتخابات مطرح شد. آن هم برای کشوری که خیلی از مسئولینش عنوان دکتر را یدک می‌کشند حال آن که در سی و چند سال اخیر یا در جنگ بودند یا مسئولیت‌هایی که قاعدتاً تمام‌وقت است داشتند. حالا چه فرق می‌کند یک دکتر کم‌تر در مملکت باشد یا یک دکتر بیشتر.

 

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست