محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۸۲: نام گل سرخ؛ نوشتهٔ امبرتو اکو

هر بار که داستانی را باز می‌کنم به این فکر می‌کنم خب که چه؟ به جای خواندن این حجم از تخیل یک آدم عادی، می‌شود نصف همین حجم از تفکر یک آدم غیرعادی را خواند و بهره برد. بعدش سعی می‌کنم همین کار را بعضی وقت‌ها بکنم. نتیجه این که چند کتاب فلسفی نیمه‌خوانده روی دستم باد کرده است و هیچ وقت آرای فلاسفهٔ بزرگ را نخوانده‌ام. بعضی وقت‌ها با آثاری داستانی مواجه می‌شوم که در آن تفکر موج می‌زند. آن وقت است که لذت کنجکاوی داستانی با لذت تفکر پیوند می‌خورد؛ مثل بسیاری از داستان‌های کلاسیک روس. گاهی با داستان‌هایی مواجه می‌شوم که پر از اطلاعات تاریخی و اجتماعی است، مثل «جنگ و صلح». گاهی فضاسازی داستان طعنه به شعر می‌‌زند و آدم را به فضایی می‌برد که مانند خواندن یک شعر است مثل «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم». گاهی کشش داستانی بالا می‌رود و دوست داری صفحه به صفحه بروی جلو تا ببینی آخرش چه می‌شود مثل «بلندی‌های بادگیر». گاهی همهٔ این‌ها با هم می‌آمیزند و می‌شود «نام گل سرخ». بله؛ اومبرتو اکو، استاد فقید نشانه‌شناسی ایتالیایی، یک رمان نوشته با فضاسازی صومعهٔ قرن چهاردهم میلادی و پر از اطلاعات در مورد دادگاه‌های تفتیش عقاید، فسادهای اخلاقی، ریا، و مهم‌تر از همه پرسشی بزرگ در مورد ارزش کتاب و دانایی (استعاره از چشم‌های نابینای «یورگ» که مخالف «بوطیقا»ی ارسطو بود). بیشتر فضای کتاب در کتاب‌خانهٔ صومعه می‌گذرد و به همین خاطر، رد پای خدمتی که اسلام به اروپا کرد در جای‌جای کتاب مشهود است. مثلاً وقتی که راوی کتابی از ابن سینا می‌خواند در مورد دوای عشق که وصال عاشق و معشوق است، کتاب را سر جایش می‌گذارد با این عنوان که این کفار هم عجب حرف‌هایی می‌زنند (اشاره به غیرمجاز بودن ازدواج برای راهب‌ها). یا جای دیگری کتابی از زکریای رازی می‌خواند (راستی، نمی‌دانستم اسم زکریای رازی ابوبکر بوده است). «آدسو» راهب نوآموز آلمانی، به همراه «ویلیام» راهب انگلیسیِ تحصیل‌کرده در آکسفورد و تحت تأثیر تفکرات فلسفی «راجر بیکن» به این صومعه آمده است. فضای مخوف صومعه با قتل‌هایی در هم آمیخته می‌شود و همین قتل‌ها باعث می‌شود درگیر ماجرایی جنایی بشود که از نظر پی‌رنگ به داستان‌های «شرلوک هولمز» بسیار نزدیک است. کتاب کشش بسیار بالایی برای خواندن دارد. ظاهراً، و نه واقعاً، این کتاب ترجمهٔ ایتالیایی دست‌نوشته‌ای است که نویسنده از «آدسو» به دست آورده است و در اختیار همه قرار داده است (که این گونه از واقع‌نماییْ فنی است که نویسندگان پست‌مدرن به آن علاقه دارند). تنها ایرادی که می‌شود بر کتاب وارد کرد حجم زیاد اطلاعاتی است که به مخاطب داده می‌شود که معلوم نیست چند درصد از خوانندگان بتوانند آن اطلاعات را هضم کنند. این ایرادی است که ظاهراً به بسیاری از نویسندگان ایتالیایی هم‌نسل اکو وارد است.


۲۵ تیر ۹۷ ، ۰۹:۱۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۸۱: راهنمای روان‌شناسی برای نویسنده‌ها؛ نوشتهٔ کارولین کافمن

دنبال مطلبی در مورد بُعد روان‌شناسی شخصیت‌پردازی بودم که به این کتاب برخوردم. البته هدف این کتاب بیشتر آشناتر کردن نویسنده‌ها با اصول کلی روان‌شناسی و روان‌درمانی، انواع بیماری‌ها و اختلالات روانی و راه‌های درمان آن‌ها، و البته هشدار به نویسنده‌ها در مورد استفاده از کلیشه‌های نادرست در تعریف بیماری‌هایی مانند شیزوفرنی است. در این کتاب به بیماری‌هایی مانند اختلال دوقطبی، افسردگی عمیق، بیش‌فعالی، سادیسم، مازوخیسم، شیزوفرنی، اختلال چندشخصیتی، وسواس و ترس (فوبیا) و چند بیماری دیگر پرداخته شده است. خواندن این کتاب لزوماً برای کسانی که به نوشتن علاقه دارند نیست و هر کسی که علاقه به دانستن انواع اختلال‌های روانی دارد جالب خواهد بود. نویسنده که خود داستان‌نویس هم است و در عین حال دکترای روان‌شناسی دارد، دغدغه‌اش این بوده که اشتباهات مکرر نویسندگان خصوصاً هالیوودی را با این کتاب هشدار بدهد تا نویسندگان در نوشته‌های جدیدشان دچار اشتباه نشوند. او در وبلاگش مطالبی در این خصوص گذاشته است:

http://archetypewriting.blogspot.com/  

یکی از اختلالاتی که در این کتاب از آن یاد شده، اختلال تغذیه است که بیشتر در زنان سفیدپوست رخ می‌دهد چون جامعه و رسانه الگوی زن لاغراندام را سال‌هاست به ذهن زنان حقنه کرده. کار به آنجا کشیده شده که چند مدل معروف آمریکایی به خاطر رژیم‌های غذایی خطرناک از دنیا رفته‌اند. این بیماری آغازش با باورهای غلط و تلقین است ولی در نهایت به وسواسی می‌انجامد که موجب ترجیح مرگ بر چاقی می‌شود، حتی چاقی‌ای مانند بزرگ شدن برخی از اجزای بدن زنانه پس بلوغ که کاملاً طبیعی است.

چیزی که دوست داشتم در کتاب باشد ولی اثری در آن نبود، بررسی پیچیدگی‌های روانی انسان‌هاست. مثلاً پرداختن به اینکه چرا شخصیت‌های نویسندگانی چون داستایوسکی یا آلبر کامو این قدر پیچیده ولی باورپذیرند در حالی که این همه شخصیت عجیب و غریب در بسیاری از فیلم‌ها و کتاب‌ها وجود دارد که هیچ رقم نمی‌شود باورشان کرد. 



۲۱ تیر ۹۷ ، ۰۵:۳۱ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۸۰: اس؛ نوشتهٔ جِی جِی آبرامز و داگ دورست

کتابی عجیب که غریبگی از سر تا پایش معلوم است. نخست آن که در هیچ کتاب‌فروشی‌ای کتاب به صورت باز و بدون برچسب دیده نمی‌شود. کتاب را که می‌خری باید نخست برچسب شیرازه را با قیچی ببری تا کتاب از جلد بیرونی‌اش دربیاید. دومین مسأله آن است که روی شیرازهٔ کتاب شمارهٔ کتابخانه نوشته شده و نام کتاب با آن چیزی که خریدی فرق دارد. نام کتاب «کشتی تئوسوس» است. کتاب را که باز می‌کنی بوی ماندگی کاغذ کتابخانه می‌دهد. از همان صفحات اول می‌فهمی که روی صفحات کتاب با دست‌خط خودکار رنگی چیزهایی نوشته شده. بله؛ ما با یک کتاب معمولی طرف نیستیم. رمانی که حتی یک نویسنده ندارد؛ دو نویسنده دارد: یکی‌اش آبرامز فیلم‌ساز معروف آمریکایی است که از جمله کارهایش سریال گمشده (لاست) است و دیگری داگ دورست که رمان‌نویس معروف ولی نه ممتاز آمریکایی. 

با جلو رفتن کتاب متوجه می‌شویم که این کتاب یک نویسندهٔ فرضی دارد به اسم استراکا که معلوم نیست دقیقاً چه کسی بوده است. فقط می‌دانیم در قرن بیستم به زبانی غیر از انگلیسی ۱۹ رمان نوشته است و این کتاب آخرین رمان اوست. رمان مترجمی فرضی نیز دارد که معلوم نیست زن است یا مرد، زنده است یا مرده، یا حتی خود نویسنده است یا معشوقهٔ نویسنده یا یک مترجم اتفاقی. مترجم پای بسیاری از جاهای متن پانویس توضیحی نوشته که خیلی وقت‌ها گمراه‌کننده است تا راهنما. جِن، دختر دانشجوی کارشناسی ادبیات دانشگاه ایالتی پولارد (که آن هم وجود خارجی ندارد)، کتاب را اتفاقی در کتابخانه پیدا می‌کند و متوجه یادداشت‌هایی در حاشیهٔ کتاب از یکی از خواننده‌های کتاب می‌شود. جن برای آن خواننده یادداشت می‌گذارد که خواندن این رمان برای او یک فرار خیلی خوب از مشغله‌های روزمره بوده. نویسندهٔ یادداشت‌ها، یعنی اریک، پاسخش را می‌دهد که معلوم است کتاب را دقیق نخوانده وگرنه کتاب عمیق‌تر از آنی است که صرفاً یک فرار از مشغله‌های زندگی باشد. اریک خودش را دانشجوی دکترای اخراجی از دانشگاه می‌داند که عمر تحصیلی‌اش وقف پژوهش روی کارهای استراکا بوده است. حالاست که در کنار خواندن داستان با رد و بدل کردن یادداشت‌های متفاوت بین اریک و جن نیز مواجه هستیم. حالا علاوه بر داستان اصلی، به زندگی شخصی اریک و جن به تدریج پی می‌بریم. البته یادداشت‌های حاشیهٔ‌ متن در زمان‌های متفاوت نوشته شده و به همین خاطر است که بعضی از اطلاعات آخر داستان زندگیِ این دو در آغاز حاشیه‌ها آمده و بالعکس. چیز دیگری که داستان را جالب‌تر کرده است نامه‌ها، کارت‌پستال‌ها، حتی نقشهٔ دانشگاه روی دستمال کاغذی و چیزهای این طوری است که لای صفحات خاص کتاب گذاشته شده است. از نظر صنعت چاپ این کتاب یک اثر متمایز است. دستمال کاغذی‌اش واقعاً دستمال کاغذی است، دست‌خط‌ها واقعاً‌ دست‌خط هستند، عکس‌های لای کتاب شبیه‌سازی عکس‌های قدیمی‌اند و الخ. حالا خود داستان چیست؟ فردی که خودش نمی‌داند کیست، در شهری خیسِ از باران آواره است و با زنی روبرو می‌شود که نمی‌داند آن زن کیست. با شروع به خواندن کتاب از سوی زن، مرد دستگیر می‌‌شود. مرد سر از کشتی‌ای درمی‌آورد که نمی‌داند به کجا می‌رود. میمونی در جای جای داستان وجود دارد که شاید یادآور پدرِ داروینی انسان باشد. مرد از کشتی جان سالم به در می‌برد و به شهری می‌رود که کارگرها بر ضد ارباب‌ها شورش کرده‌اند. دوباره در حین فرار پس از شورش سر از کشتی درمی‌آورد و همین طوری هی می‌رود جایی و هی برمی‌گردد به کشتی و آخر سر همان زنی را که اول دیده آخر می‌بیند و وصالکی هم آن آخر صورت می‌پذیرد؛ همان طور که جن و اریک نیز به هم می‌رسند. 

داستان معماگونه و جذاب است ولی هر چقدر گشتم که لای این همه معما و بازی با کلمات و سر کار گذاشتن خواننده  و همهٔ فنون ادبی مکاتب پست‌مدرن به مضمونی عمیق برسم، به جز چند طرح دستمالی‌شده مانند نماد میمون، کشتی که نشان از زندگی انسان به سوی ساحل نجات دارد (یا ندارد؟)، تکرار داستان به عنوان نماد تکرار مفاهیم زیستن، عشق (آن هم از جنس به شدت زمینی‌اش)، بی‌خدایی، و مراحل تکامل تاریخ پیدا نکردم. نکتهٔ جالب کتاب برای من این بود که به خاطر رفت و برگشت‌های زیاد بین حاشیه و متن داستان، هر بار که کتاب را می‌خواندم انگار که دو سه قرص خواب‌آور پشت سر هم خورده‌ام. خلاصه اگر مشکل بدخوابی و کم‌خوابی دارید، این کتاب را هر جور شده تهیه کنید و سعی کنید بخوانید.

بعید می‌دانم این رمان ترجمه‌پذیر باشد. ترجمه‌پذیر هم باشد، فناوری چاپ در ایران هنوز به قوت کافی برای چاپ چنین کتابی نرسیده است. همین کتاب هم با وجود آبرامزی نوشته شده که یکی از پولدارترین فیلم‌سازهاست و از سمت شرکت خودش کتاب را طراحی و در چین چاپ کرده است تا هزینه‌های آن پایین بیاید. همین طوری‌اش قیمت پشت جلد کتاب (۴۰ دلار) دو-سه برابر کتاب‌های رمان تازه در آمریکاست؛ البته بماند که با وجود نظام بازار آزاد در آمریکا هیچ کسی معمولاً کتاب را به قیمت پشت جلد نمی‌خرد.


۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۷:۵۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۷۹: من دیگر ما، جلد سوم؛‌ نوشتهٔ‌ محسن عباسی ولدی

جلد سوم کتاب «من دیگر ما» در مورد نقش آزادی در تربیت کودکان است. در واقع این کتابْ بسط‌دهندهٔ مفهوم پادشاهی کودک در هفت سال اول زندگی با توجه به روایات است. تیزبینی نویسنده در دو مسأله قابل تقدیر است: نخست این که او خیلی مسائل را ساده گفته، حتی با تکرار مفاهیم در جاهای مختلف متن. همین سادگی باعث گسترده شدن طیف مخاطبان می‌شود؛ درست مثل یک منبر که هم باید به درد خواص بخورد و هم به درد عوام. دوم آن که نویسنده خیلی نگاه کاربردی به مسأله دارد. مثلاً او صفحات زیادی را به بحث در مورد نحوهٔ تعامل با کودک در فضای آپارتمانی اختصاص داده است. مثلاً این که مبل تیره بهتر از مبل روشن است چون کودک اگر یک وقتی غذایی روی مبل ریخت، دل پدر و مادر از تبعات آزادی کودک نریزد. یکی دیگر از مثال‌های کاربردی نویسنده در مورد نحوهٔ گریز از استفاده از پفک برای کودکان است. او حتی دست به محاسبهٔ‌ ریاضی در مورد قیمت پفک در مقابل غذاهای طبیعی مثل کشمش و بادام می‌زند تا به خواننده بقبولاند که ارزان بودن پفک صرفاً یک بهانه است و بی‌حوصلگی پدر و مادرها باعث اصلیِ باختن قافیه است.

از این کتاب نباید انتظار مفاهیم پیچیدهٔ‌ تربیتی یا روان‌شناسی داشت. یک کتاب ساده که با قلم (فونت) درشت و فاصلهٔ‌ خطوط زیاد خیلی زود مطالعه‌اش تمام می‌شود. مفاهیم کتابْ کاربردی است و همه‌فهم. به نظرم جای این جور کتاب‌ها در همهٔ مسائل تربیتی در بازار کتاب خالی است (کافی است نگاهی به تنوع تیترهای ترجمه‌شدهٔ کتاب‌های آمریکایی موفقیت و مدیریت فردی در ایران بیندازیم و مقایسه کنیم با کتاب‌های در همین موضوع ولی با رویکرد دینی).


۱۴ تیر ۹۷ ، ۰۶:۱۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۷۸: ابن بطوطه؛ نوشتهٔ محمدعلی موحد

ابن بطوطه در جوانی، در قرن هشتم هجری قمری، کشورش مراکش را به قصد حج ترک می‌کند ولی آن‌قدر شوق جهانگردی در او می‌پاید که بعد از نزدیک به سی سال به کشورش بازمی‌گردد. او کشورهای بسیاری را از نزدیک دیده است که با توجه به جغرافیای اکنون شامل چین، مالدیو، ایران،‌ افغانستان، بنگلادش، هند و پاکستان، کشورهای شمالی آفریقا، اسپانیا، ترکیه، روسیه، اوکراین، کشورهای عربی غرب آسیا و احتمالاً چند کشور دیگری که از قلم انداخته‌ام می‌شود. او که قدرت عجیبی در جا کردن خودش در ارکان فرهنگی حکومت‌ها داشته هر جایی رفته خاطرات خود را صادقانه و صریح ثبت کرده است و به همین جهت شاید در کنار ابن خلدون جزء بهترین سندهای اجتماعی-تاریخی جهان اسلام در قرن هشتم باشد. جهانِ اسلامی که ابن بطوطه دیده جهانی است که تازه صد سال از حملهٔ تاتارها، قوم مغول، گذشته است. فساد در تمام ارکان حکومت‌ها جاری است. کنیز و غلام مثل نقل و نبات در تمام بلاد اسلامی به فروش می‌رسد و البته ابن بطوطه خودش هم خوش‌اشتها بوده و هر جا رفته چهار زن و چندین کنیز از آن خود کرده است و بعد از پایان سفر به آن منطقه زن‌ها را طلاق می‌داده. البته این خوش‌اشتها بودن ابن بطوطه از جهت ثبت احوال زنان در آن زمان بسیار جالب است؛ مثلاً آن که زنان ترک روباز بودند، زنان برخی از بلاد در حکومت نقش داشتند، کنیزان مالدیوی لخت و عور توی خیابان راه می‌رفتند، در ممالک عربی زنان از یاد گرفتن هر چیزی بیش از خواندن قرآن منع می‌شدند مبادا که چموشی کنند، زنان مدرسه آن قدر در علم غوطه‌ور بودند که چندین مجتهد زن در آن زمان وجود داشته است و قص علی هذا. در آن زمان، مردم در برابر عالمان فاسدی که مشروعیت‌بخشی حاکمان سفاک را بر عهده داشتند رو به صوفیان آوردند، دوره‌ای که صوفیانی چون اهل فتوت و قلندرها نیز به جمع باقی صوفیان قدیم اضافه شده‌اند. در این دوران، اختلافات مذهبی مخصوصاً‌ در عراق بسیار بالاست. سنی‌ها شیعه‌ها را از گزند تعصبات دینی مصون نمی‌دارند. در بخش ایران و به خاطر بی‌تعصب بودن بازمانده‌های مغول، ایلخانان که تازه از دین شمنی خودشان به اسلام  روی آوردند، عالمان شیعه‌ای مانند خواجه نصیرالدین طوسی و بعدتر شاگردش علامه حلی فرصت برای بروز و نمود داشته‌اند. شیعه، یا به قول ابن بطوطهٔ مالکی‌مذهب رافضی‌، سر ناسازگاری با حکومت‌ها دارد و قیام سربداران خراسان از جملهٔ این خیزش‌هاست. ضعف حکومت به حدی است که خلیفهٔ عباسی مانند عروسک خیمه‌شب‌بازی در میدان سیاست صرفاً نقش مشروعیت‌بخشی به حاکمان را دارد، آن هم حاکمانی که به قول حافظ همه‌شان دولت مستعجل‌اند. حاکمانی که شاه شجاعش، که مورد مدح حافظ و شعرای دیگر بوده، شاید تنها حسنش احترام به ادیبان و علما بوده وگرنه در خون‌ریزی و بی‌رحمی دست کمی از پدرش امیر مبارزالدین نداشته است. در خون‌ریزی او همین بس که چشم‌های پدرش و فرزندش را از ترس به خطر افتادن قدرت به میل کشیده است. 

همهٔ این حرف‌ها خلاصه‌ای بسیار ناقص بود از خلاصهٔ محمدعلی موحد از رسالهٔ‌ «رحله» ابن بطوطه. سفرنامهٔ‌ ابن بطوطه از این جهت بسیار مهم است که در دوره‌ای بسیار راهبردی نوشته شده است؛ دوره‌ای که فاصلهٔ حاکمان با آرمان‌شهر اسلامی بسیار زیاد است ولی در عین حال، مدرسه‌ها و ادبیات در اوج خودش قرار دارند، نشان به نشان آن که در چین پادشاه چین شعر سعدی می‌خواند حال آن که فارسی نمی‌فهمد، حافظ در شیراز گرد و خاک به پا کرده و مولانا در قونیه برای خودش در قلهٔ ادبیات صوفیانه است، و ابن عربی در اندلس مفاهیم عرفانی را به قلهٔ مفاهیم رسانده است. درست در همین زمان است که تکاپویی در جاهایی مثل ایتالیا شکل گرفته است در جهت تأسیس مدارس، و این نکته با آن که از دید ابن بطوطه پنهان مانده، ابن خلدون اما به آن اشاره کرده است. با وجود همهٔ پیشرفت‌های غربی‌ها، هنوز کپرنیکی که روی به استفاده از رصدخانه آورده سیصد سال از خواجه نصیرالدین طوسی که در آذربایجان رصدخانه راه انداخته بوده فاصله داشته است. 

به نظرم نتیجه‌گیری نویسنده بسیار جالب است؛ درست همان سؤال‌هایی که در ذهنم شکل گرفت در ذهن نویسنده شکل گرفته است: آیا باید همه‌گیر شدن تصوف را مقصر سقوط تمدن اسلامی بدانیم، یا سیاستی که دیگر کاملاً از دین جدا شده و بی هیچ نگاهی به شرعِ اصیل برای خودش خون‌ریزی و مال‌اندوزی می‌کند، یا مسائلی مثل تک‌بعدی شدن مدارس (صرفاً پرداختن به شرع و فقه) و تجرید خانقاه از همهٔ روش‌های تجربی؟ در مجموع این کتاب برای خواندن بسیار جالب است. البته باید اعتراف کنم که این کتاب را به کیفیت مطلوب نخوانده‌ام و بعضی جاها را به خاطر جزئی شدن روایات تاریخی خیلی سرسری مطالعه کردم. 


۱۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۷۷: داود و جالوت؛‌ نوشتهٔ ملکوم گلدول

حضرت داود، آن طور که در تورات آمده، نوجوان و ریزجثه بود، جالوت نستوه و درشت‌هیکل. داود داوطلب جنگ تن به تن با جالوت می‌شود. جالوت وقتی هماورد خود را نوجوانی بی‌زره می‌بیند جا می‌خورد و حتی به غرورش برمی‌خورد که چرا یک نوجوان به جنگ با او آمده است. همه چیز به نفع جالوت است؛ او مرد جنگی است و داود تازه‌کار است، او زره دارد و داود بی‌زره است، او درشت‌جثه است ولی داود نحیف. پیروز این میدان کیست؟‌ داود. چرا؟ به نظر نویسنده، چون از راهی به پیروزی رسید که با وجود همهٔ نقاط قوت جالوت، نقطهٔ ضعف او بود. جالوت به خاطر جثهٔ بزرگش توان جابجایی سریع نداشت و همین هم احتمالاً باعث شد که او هدف سنگ فلاخن شود و چیزی جز مرگ در انتظارش نباشد. 

ملکوم گلدول، نویسندهٔ کتاب «استثناها»، در کتاب «داود و جالوت» سعی در پاسخ به این پرسش دارد که چرا بعضی وقت‌ها ضعفا بر اقویا پیروزند. او با ۹ داستان واقعی، اما ساده‌شده، به این مسأله می‌پردازد. مثلاً این که کسانی که از بیماری ضعف در خواندن به دلیل نقص مادرزادی رنج می‌برند گاهی آنقدر موفق می‌شوند که تا حد کارگردان فیلم «ذهن زیبا» در اجتماع ظهور و بروز پیدا می‌کنند. به زعم نویسنده، کسانی که توان خواندن ضعیفی دارند از توانایی‌های دیگرشان یعنی تحمل شکست‌های پیاپی، توانایی شنیدن و به خاطر سپردن، و در نهایت قبول عنصر نامطلوب بودن بهره می‌برند. معمولاً کسانی که خط‌شکن هستند در هر مسأله‌ای، در دوره‌ای عنصر نامطلوب محسوب می‌شدند. مثل مدیر و مؤسس شرکت سوئدی آی‌کیا که تا مدت‌ها دشمنان زیادی به خاطر به هم زدن بازار اثاث خانگی داشت. مثال‌های دیگر نویسنده در مورد لندنی‌های زمان جنگ جهانی است. آن‌ها بعد از بمباران‌های شدید نازی‌ها، اینقدر جنگ برایشان عادی شد که به زندگی عادی‌شان زیر بمباران ادامه دادند. نویسنده این اتفاق را به فرآیند «از دست دادن از راه دور» نسبت می‌دهد به آن معنا که بازمانده‌ها وقتی می‌بینند چندین بار بخت یارشان بوده و زنده مانده‌اند، غم‌ها را ناخودآگاه پس می‌زنند و سطح جدیدی از شجاعت در آن‌ها شکل می‌گیرد. همین مسأله در مورد کسانی که در کودکی پدر یا مادرشان را از دست داده‌اند مشهود است. طوری که نسبت بالایی از رئیس‌جمهورهای آمریکا در کودکی بی‌پدر شده‌اند. آن‌ها پس از تحمل رنجی عمیق، به سطح جدیدی از اتکای به نفس می‌رسند که باعث موفقیت‌های بعدی می‌شود. 

مفهوم دیگری که نویسنده از آن بهره می‌جوید، ماهیِ حوض بودن در مقابل ماهی دریا بودن است. طبق آماری که او می‌دهد ممکن است شما به بهترین دانشگاه دنیا بروید ولی اگر نتوانید جزء پنج درصد بالای آن دانشگاه باشید، خروجی تحصیل شما فرق چندانی با کسی که به یک دانشگاه معمولی رفته نخواهد داشت. انسان‌ها معمولاً خود را در مقایسه با اطرافیان می‌یابند نه در مقایسه با همهٔ دنیا. این مفهوم ماهی حوض بودن را نقاش‌های امپرسیونیست فرانسوی نیز درک کردند. آن‌ها به جای تلاش برای راه پیدا کردن به نمایشگاه‌های اصلی پاریس که محل اجتماع چند هزار تابلوی هنری بود، برای خودشان نمایشگاه کوچکی را دست و پا کردند و از این راه کم‌کم به شهرت رسیدند. مفهوم دیگری که نویسنده بر آن تأکید دارد اشتباه قدرت‌مندان در استفاده از محاسبهٔ‌ ریاضی در مورد شکست و پیروزی است. از نظر آن‌ها این که پول و قدرت باشد تضمینی برای پیروزی است. ولی حوادث انقلابی ایرلند شمالی و جنگ ویتنام نشان داد که اگر قدرت‌مندان بر استبداد پافشاری کنند، پس از مدتی اثر عکس می‌گذارد و مردم به سطحی از شجاعت و ازخودگذشتگی می‌رسند که می‌توانند کارهای خارق‌العاده کنند. همین مسأله در مورد جرم و جنایت و مکافات آن نیز مشهود است. از حدی بیشتر، مجازاتِ بالاتر تأثیری در بازدارندگی از جنایت ندارد. نویسنده با نشان دادن منحنی به شکل حرف «یو»ی انگلیسی ادعا می‌کند که این قاعده در مورد بقیهٔ چیزها مثل مقدار درآمد برای تضمین تربیت درست فرزند، تعداد مناسب دانش‌آموزان در یک کلاس و میزان مجازات و نسبتش با جنایت صدق می‌کند.

این کتاب مانند دیگر کتاب گلدول شبه‌داستانی نوشته شده ولی به نظرم به درازگویی افتاده است. جاهایی از کتاب نشان می‌دهد که حرف‌های نویسنده از دقت کافی برخوردار نیست. مثلاً در مورد ادارهٔ‌ پلیس براونزویل نیویورک نوشته است که در سال ۲۰۰۳ از عکس‌های فیس‌بوک استفاده می‌کرده حال آن که فیس‌بوک در آن سال وجود خارجی نداشته است. به نظرم خواندن این کتاب برای دیدن مسائل دنیا از زاویهٔ دیدی جدید خوب است ولی اشتباه مهلک آن است که کتاب یک نویسندهٔ مجلهٔ نیویورکر را به عنوان اثر علمی تلقی کنیم. متأسفانه چند صباح بعد از خواندن کتاب «استثناها» متوجه شدم که استاد دانشگاهی ایرانی از طریق یکی از مؤسسات راهبردی وابسته به دولت، دلیل سقوط هواپیمای خرم‌آباد را با رونوشت خط به خط از فصلی از کتاب «استثناها» در مورد سقوط هواپیمای کره‌ای‌، با عنوان داری اشتباه می‌کنی کاپیتان، تحلیل کرده است. این سطح از تقلید از یک کتاب عامه‌پسند برای یک استاد دانشگاه آن هم در یک مؤسسهٔ‌ راهبردی تأسف‌برانگیز است.


۱۰ تیر ۹۷ ، ۲۰:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۷۶: شکاف بزرگ؛‌ نوشتهٔ‌ جوزف استیگلیتز

جوزف استیگلیتز استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا، تحصیل‌کردهٔ دکترای اقتصاد در دانشگاه ام‌آی‌تی تحت نظارت رابرت سولو و پول ساموئلسون دو برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد، در سال ۲۰۰۳ جایزهٔ نوبل اقتصاد را از آن خود کرد. به گفتهٔ خودش او متولد شهر گری ایالت ایندیاناست و در دانشگاه امهرست فیزیک نظری خواند ولی با دیدن بی‌عدالتی در جامعهٔ آمریکا و با الهام از صحبت‌های انقلابی مارتین لوتر کینگ روی به رشتهٔ اقتصاد آورد. او چنان مجذوب مارتین لوتر کینگ بود که حتی در آن سخنرانی معروف ۱۹۶۸ در واشنگتن دی‌سی حضور داشت. استیگلیتز سمت مشاوره در جاهای مختلف از جمله دولت بیل کلینتون و بانک جهانی را داشته است و در سال‌های اخیر سفرهای زیادی به نقاط مختلف دنیا کرده. او اصطلاح یک درصد در مقابل نود و نه درصد را ابداع کرد و شاید خودش هم نمی‌توانست فکر کند که اصطلاح نود و نه درصدی تا کوچه‌خیابان‌ها و تظاهرات مردمی آمریکا پس از بحران اقتصادی مخصوصاً در وال‌استریت نفوذ پیدا می‌کند. استیگلیتز منتقد نظام سرمایه‌داری و مخالف نئولیبرالیسم اقتصادی است اما مخالف صددرصد سرمایه‌داری نیست. او تفکراتی متمایل به دموکرات‌ها دارد (دولت تنظیم‌کنندهٔ‌ بازار‌) و مخالف جدی جمهوری‌خواه‌ها، مانند ریگان، بوش پدر و پسر، و البته ترامپ است. علاوه بر این، او نقدهای بسیار جدی به سیاست‌های فرار از بحران دولت اوباما، از جمله کمک با سود کم به بانک‌ها و در عوض نادیده گرفتن قشر فرودست جامعه دارد. در کتاب قبلیِ او، «بهای نابرابری»، که اتفاقاً کتاب بسیار پرفروشی شد و حتی به فارسی نیز ترجمه شد، نقدی صریح به نظام اقتصادی آمریکا مخصوصاً پس از تحولات اقتصادی ریگان (در آمریکا) و تاچر (در انگلیس) می‌کند. در کتاب حاضر نیز به صورت تلمیحی به بحران اجتماعی عمیق در انگلیس و آمریکا اشاره می‌کند. در مصاحبه‌ای که بعد از انتخاب ترامپ و براگزیت از او دیدم، او اشاره به کتاب‌ها و مقالاتش کرد و گفت که چنین بحران‌هایی را پیش‌تر از این گوش‌زد کرده است. کتاب حاضر، مجموع مقالات نویسنده در ستون‌های نیویورک تایمز و چند رسانهٔ اقتصادی دیگر است که عمدتاً در سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴ نوشته شده است. به یک مفهوم، این کتاب بسط‌یافتهٔ «بهای نابرابری» است با این تفاوت که چون این مجموع مقالات است، گاهی اطلاعات تکراری در مقالات مختلف دیده می‌شود. یکی از نکات جالب این کتاب، هشدار نویسنده به کشورهای در حال توسعه است که مبادا از الگوی اقتصادی آمریکا تبعیت کنند. در این زمینه البته او مثال از وام‌های بانک جهانی در ازای توسعهٔ اقتصاد بازار آزاد می‌آورد. پیشنهاد می‌کنم کتاب کوتاه زیر را در این زمینه بخوانید:

Neoliberalism: A Very Short Introduction

در کتاب فوق مثال‌های بسیاری از کشورهایی وجود دارد که تحت عنوان تعامل با قدرت‌های جهان، روی به بانک جهانی آوردند و نتیجه‌ای جز انفجار قیمت ارز، افزایش رکود، تورم نزدیک به پنجاه درصد و مشکلات عدیدهٔ اقتصادی نصیب‌شان نشد. یادم نیست کجا خوانده بودم ولی مثل این که در دولت سازندگی ایران به بهانهٔ ساختن کشور پس از جنگ چنین وامی گرفته شد و در ازای اجرای بخشی از اقتصاد بازارِ آزاد با تورم نزدیک به پنجاه درصدی در انتهای دولت سازندگی مواجه شدیم.

در ادامه، بریده‌هایی از کتاب «شکاف بزرگ» را گذاشته‌ام.

ادامه مطلب...
۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۹:۵۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۷۵: سفرِ نویسنده؛ نوشتهٔ کریستوفر ووگلر

ت

«سفر نویسنده» بر اساس نظریات روان‌شناسی «کارل یونگ» و به نوعی، ساده‌شدهٔ کتاب «قهرمان هزارچهره» کمپل است. این کتاب را یک منتقد و نویسندهٔ سینمای هالیوود نوشته و به همین خاطر بیشتر شاهد مثال‌ها از فیلم‌های کلاسیک و بعضاً متأخر هالیوود است. آن طور که نویسنده در ویرایش سوم کتاب ادعا کرده، در فیلم‌های اخیر هالیوود این قدر از این الگوی قهرمان استفاده شده که گاه کار به کارهای کلیشه‌ای هم کشیده شده است. با خواندن این کتاب می‌شود به راز موفقیت قهرمان‌پروری‌های هالیوودی تا حدی پی برد. البته به نظرم فرموله کردن زیاده از حد هنر، نوآوری را می‌کشد ولی خواندن این کتاب نباید لزوماً به معنای تبعیت از آن در زمان خلق اثر هنری باشد. 

مغز اصلی حرف این کتاب این است که داستان‌های اسطوره‌ای معمولاً بر اساس سفر یک قهرمان از جهان ساده به جهانی عجیب است که در این مسیر، قهرمان از مربی‌اش کمک می‌گیرد و با هم‌پیمانانش، پس از اندکی بی‌میلی به سفر به سمت خطر و مقابله با دشواری‌ها و دشمنان می‌رود و تا پای جان خطر می‌کند. در نهایت خودِ قهرمان دچار تغییر و تعالی می‌شود و به جهان ساده با اکسیر بازمی‌گردد. پارسال که به شب شعر فارسیِ دانشگاه استنفورد، شب‌های روشن، رفته بودم، سخنرانِ آن روز بر اساس همین کهن‌الگو هفت‌خوان رستم را تحلیل کرد. همان طور که نویسنده در جاهای مختلفی از این کتاب مثال آورده، بیشتر آثار دینی گذشته مانند داستان‌های پیامبران در انجیل نیز از این کهن‌الگو تبعیت می‌کنند. به نظرم رسید قهرمان قرآن، یعنی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، بسیار به این قهرمان مورد نظر در این الگو نزدیک است، فقط با این تفاوت که نوع روایت قرآن برخلاف انجیل خطی نیست. نویسنده در جایی از کتاب ادعا کرده است که حتی داستان‌های غیرخطی امروزی نیز در این کهن‌الگو می‌گنجد، فقط توالی زمانی روایت به هم خورده است.

این کتاب در محتوای مرکزی بسیار جالب است ولی برای کسی مثل من که زیاد اهل هالیوود نیست، فهم بسیاری از مثال‌های هالیوودی کتاب، به دلیل ندیدن آن فیلم‌ها، دشوار است. به همین خاطر از بخش‌های بسیاری از این کتاب نخوانده گذشتم. این بار به جای خلاصه، عکس نمودارهای سفر قهرمان و تغییر شخصیت را از خود کتاب می‌گذارم. به نظرم می‌رسد گذاشتن این عکس‌ها خودش نشان‌دهندهٔ اصلِ مطلب است.


۰۳ تیر ۹۷ ، ۲۱:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۷۴: چه کسی بر جهان حاکم است؟؛‌ نوشتهٔ نوام چامسکی

حافظهٔ همهٔ ما آدم‌های "معمولی" کوتاه‌مدت است. مثلاً همیشه از گذشته چیزهای خوب یادمان می‌ماند و به همین خاطر خیلی وقت‌ها حسرت دورهٔ قبل، رئیس جمهور قبل، و حتی گاهی رژیم قبلی را می‌خوریم. در مورد آمریکا این مسأله پررنگ‌تر است، خاصه آن که آمریکا قدرت رسانه‌ای بسیار قوی‌ای دارد. برخلاف آنچه که بعضاً در ناخودآگاه ذهن ما قرار می‌گیرد، بسیاری از مردم دنیا از آمریکا دل خوشی ندارند. مثلاً یک بار در خاطراتم در مورد عصبانیت چند جامائیکایی در مورد به رگبار بستن کوچه‌های شهر از سوی هلیکوپیترهای آمریکایی به بهانهٔ یک مجرم جامائیکایی نوشته بودم.

عنوان این کتاب بیشتر از آن که در مورد این که چه کسی جهان را می‌گرداند باشد، در مورد «چه جور کسی» جهان را می‌گرداند است. این کتاب یک "باید برای خواندن" برای همهٔ ماست تا بفهمیم که فهم ما از استکبار لزوماً یک فهم منطقی (یا تحلیل قرآنی در مورد ما مسلمان‌ها) نیست. یک تجربهٔ بلند از ستم آمریکایی وجود دارد که در خط به خط این کتاب وجود دارد یا به قول رهبر ایران، مشکل ما با آمریکا از روی تحلیل فقط نیست، از روی تجربه است. پیشنهاد می‌کنم این کتاب را حتماً و حتماً بخوانید. کتاب تا حدی پر از نکات است که اگر می‌خواستم خلاصه‌ای واقعی از کتاب بنویسم باید کل متن کتاب را می‌نوشتم. علی‌الحساب خلاصه‌ای نیمچه‌مضمونی نیمچه‌ترجمه‌ای از ۲۳ فصلِ کتاب را در ادامهٔ این مطلب می‌گذارم،‌ به امید آن که باعث اشتیاق در خواندن کتاب برای دیگران شود. 

ادامه مطلب...
۳۱ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۰ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۷۳: سرسپردگی زیبا؛ نوشتهٔ ر. دیوید کولیج

سه سالی می‌شود که با دیوید آشنا شده‌ام. انسان بسیار خاصی است. از آن‌هایی است که احتمالاً آن دنیا بیاورند جلوی روی آدم و بگویند نگو نمی‌توانستی آدم خوبی باشی که دیوید بود و توی همان شهری بود که تو درس می‌خواندی و والدینش هم مسلمان نبودند هیچ، خیلی هم آمریکایی دوآتشه بودند. او که ۱۸ سال پیش مسلمان شد و اخیراً پس از آشنایی با محرم و بعدش زیارت نجف و کربلا شیعه شده است، در پاسخ به سؤال برخی از دوستانش در مورد اسلام کتابی بسیار کوتاه در ۴۳ صفحه نوشته و اواخر ماه مبارک رمضان امسال، آن را به صورت شخصی در سایت آمازون قرار داده است. کتاب با وجود کوتاهی مطلب، دقیق است و کارگشا. شروع کتاب با مفهوم دین است، سپس به مرگ و خلقت می‌پردازد، بعدش به زکات و آخرش تقوا. تمام کتاب بر مبنای تسلیم است و توحید. کتابی بسیار زیبا که مخاطبان غیرمسلمانِ کنجکاو را هدف قرار داده ولی برای منِ مسلمان هم خواندنی بود. ان‌شاءالله اگر فرصت کنم، ترجمهٔ کامل کتاب را آماده و برای عموم منتشر خواهم کرد.


۳۰ خرداد ۹۷ ، ۰۷:۴۲ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی