به نظر حقیر فقیر سراپا تقصیر، نوشتن شعر منثور دشوارتر از شعر موزون است. چرایش واضح است؛ شعر منثور عنصر مخدر موسیقی بیرونی را ندارد و باید از دیگر عناصر شعر استفاده کند. به نظرم یکی از مهمترین نشانههای موفقیت یا عدم موفقیت شعر منثور فارسی میزان استقبال عموم به سمت آن شعر است. این که کتابی دو یا سه بار تجدید چاپ شود، با توجه به تعداد پایین شمارگان کتاب در ایران نشانهٔ آن است که اهلِ آن موضوع نظر به نسبت مثبتی به آن کتاب داشتهاند. مهم آن است که کتابی در شمارگان بالا یا در تجدید چاپهای زیادی در بازار عرضه شود و تازه میشود گفت نشانهٔ استقبال بخش اندکی از جامعه به آن کتاب است. تا آنجا که میدانم، به جز استثناهایی، شعر منثور مورد استقبال عموم نبوده، حال آن که شعر نیمایی مانند اخوان، فروغ و سپهری به شدت مورد استقبال بوده و هنوز هم هستند.
مقدمه طولانی شد. حال برگردیم به اصل مطلب یعنی جلد دوم مجموعه اشعار شمس لنگرودی در ۸۸۸ صفحه که بیشتر شامل سرودههای دههٔ هشتاد و سه سال اول دههٔ نود خورشیدی اوست. زبان شعر لنگرودی برخلاف دیگر قلههای[؟] شعر سپید زبانی ساده و با دایرهٔ واژگانی نسبتاً محدود است: حساب نکردهام چقدر ولی در بسیاری از اشعار از واژههای باد، برف، دریا و ساحل استفاده شده است. جاهایی شعر تنها یک طرح کوتاه است و معمولاً برداشت جدید از یک تصویر طبیعی یا حتی باهمآیی حروف و واژههاست؛ مثلاً:
"آب میشوی برف!
وقتی بشنوی
چه به روز من آوردی"
البته ناگفته نماند که اگر یک موسیقی احساسبرانگیز با ادای گوشنواز یک آدم خوشصدا از همین شعرها باشد همراه با تصاویر طبیعت احتمالاً چیز خوبی از آب درمیآید.
خلاصه کنم؛ این کتاب را آهستهآهسته و روزاروز و همزمان با کتاب «زبور پارسی» گزیدهٔ اشعار عطار خواندهام. ناخودآگاه عطار و شمس لنگرودی را با هم توی ذهنم مقایسه کردهام. به نظرم موسیقیِ شعر، دایرهٔ واژگانی، زبان ساده یا پیچیده و این جور چیزها همه بهانهاند. مشکل اصلی جای دیگری است: شعر امروز از تفکر خالی شده است. چیز قابل عرضهای ندارد. مردم هم با این وضع اقتصادی چرا باید حافظ و سعدی را ول کنند و پول پای شعر امروز بدهند؟ راستی، گفتم پول، این را هم بگویم که برای من سؤال است چرا در بازار ایران که قیمت کتاب بر اساس تعداد برگهای کتاب محاسبه میشود، باید این قدر گل و گشاد کتاب چاپ شود. گاهی شعرهایی دهخطی در دو صفحه نوشته شده است. آقاجان! این دیوان شعر است نه دفتر شعر؛ لذا هیچ اشکالی ندارد که مثل دیوان حافظ شعرها پشت سر هم نوشته شود. اینها به کنار، کتاب هشتصد و هشتاد و هشت صفحهای آن قدر سنگین و بدقواره است که نمیشود توی دست نگاهش داشت. باید مثل کتاب خطی محترمانه روی میز گذاشت و خواند. آخرش کتاب چاپ ۱۳۹۴ میشود ۵۴ هزار تومان که به نرخ امروز و گران شدن چندبارهٔ کاغذ در ایران، اگر گوش شیطان کر تجدید چاپ شود، احتمالاً به مرزهای صد هزار هم خواهد رسید.