برخلاف بسیاری از کتاب‌های مرتبط با داستان‌نویسی که مملو هستند از خاطره‌های شخصی نویسنده -بخوانید الگوسازی ناخودآگاه نویسنده از خود- این کتاب خیلی شسته‌رفته به سراغ یکی از ابعاد مهم داستان، یعنی شخصیت، رفته است. مبنای تعریف شخصیت از نگاه این کتاب ارتباط تنگاتنگ با «زاویهٔ دید» دارد. یعنی با زاویهٔ دید و روایت بر مبنای آن است که شخصیت به مرور زمان ساخته می‌شود. شخصیت باید در کنش با گره‌هایی که برایش ایجاد می‌شود دچار مشکل شود. در واقع اگر نقش اول داستان در پایان داستان هیچ تغییری در رفتار یا منش یا بینش نداشته باشد، احتمالاً یک جای داستان می‌لنگد (در کتاب «سفر نویسنده» به این مسأله مفصلاً پرداخته شده است).

زاویهٔ دید معمولاً چهارگونه است: ۱) دانای کل: نویسنده مانند خداست و از همه چیز اطلاع دارد. در یک پاراگراف داستان از قاب نگاه یک شخصیت می‌نویسد و در پاراگراف بعدی به سراغ دیگری می‌رود. بعضی وقت‌ها هم پیشینه یا حتی آیندهٔ شخصیت‌ها را می‌گوید. زاویهٔ دید دانای کل در رمان‌های کلاسیک فراوان‌تر بوده‌اند و بعد از فراگیر شدن سینما اقبال به این گونه از داستان‌نویسی کم شده است. دانای کل در ظاهر ساده است چون نویسنده می‌تواند به سادگی زاویهٔ قاب روایت را بچرخاند و از دید دیگری فضا را توصیف کند اما دقیقاً به همین دلیل ممکن است نویسنده به دام اطناب یا آوردن جزئیات بی‌ربط بیفتد. ۲) اول شخص: شخصیت قهرمان خودش داستان را روایت می‌کند. اینجا یک قابلیت قوی و یک محدودیت دست و پاگیر برای نویسنده وجود دارد. قابلیت قوی همانا توان ایجاد جریان سیال خیال و بیان مستقیم عواطف شخصیت اصلی داستان است. به همین خاطر شخصیت‌پردازی در اول شخص ساده است. از سوی دیگر، به خاطر آن که داستان صرفاً از قاب نگاه یک نفر گفته می‌شود، داستان فقط در جایی جریان  دارد که شخصیت در آن حضور داشته باشد. ۳) سوم شخص: شبیه به اول شخص است با دو تفاوت. اولین تفاوت که واضح است و آن این که نویسنده شخصیت را توصیف می‌کند به جای آن شخصیت از خودش بگوید. دومی‌اش آن است که نزدیکی روایت در سوم شخص منعطف است (مانند فاصلهٔ دوربین از بازیگر در سینما). نویسندهٔ این کتاب تأکید دارد که روایت سوم شخص صمیمی تقریباً برابر است با اول شخص با این تفاوت که ضمیر غیر استفاده شده است. در سوم شخص صمیمی نویسنده به اطلاعات مرتبط با عواطف و تفکر شخصیت اول دسترسی دارد ولی در مورد دیگر شخصیت‌های داستان آن‌ها را فقط از قاب نگاه شخصیت اول می‌بیند. ۴)‌ دوم شخص: کم استفاده شده ولی برای افزایش صمیمیت و هم‌ذات‌پنداری خواننده مناسب است.

در روایت شخصیت رعایت چند نکته باعث می‌شود شخصیت جا بیفتد و به اصطلاح خوب دربیاید. رفتار شخصیت در حین گفتگو یا صحنه‌های داستانی، ظاهر جسمانی و نوع پوشش شخصیت، نوع واکنش شخصیت به گرهی که در روند داستانی برای او پیش می‌آید و نوع توصیف دیگران از نگاه شخصیت همه کمک به پرداخت شخصیت می‌کنند. این کتاب در مورد اشتباهات رایج در پرداخت شخصیت از جنبهٔ نوع روایت، گفتگو، گذشتهٔ شخصیت (بک‌استوری)، و صحنه توضیحات مفصلی داده است اما در این خلاصهٔ چندخطی من نمی‌گنجد. نکتهٔ‌ جالب توجه این کتابْ پرداختن به تکنیک‌های جدید داستان‌نویسی مثل تلفیق زاویهٔ دید، داستان‌های سورئال، استفاده از زبان اینترنت، و داستان‌های تکه‌تکه است. 

مخلص کلام این که این کتاب از آن کتاب‌هایی نیست که بیش از حد تخصصی باشد و شبیه نقد ادبی باشد. هدف کتاب آن است که اطلاعات مفید و مهم در مورد شخصیت‌پردازی داستانی به خواننده رسانده شود. با توجه به سال انتشار آن -۲۰۱۶- احتمالاً هنوز این کتاب به فارسی ترجمه نشده است.