جوزف استیگلیتز استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا، تحصیلکردهٔ دکترای اقتصاد در دانشگاه امآیتی تحت نظارت رابرت سولو و پول ساموئلسون دو برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد، در سال ۲۰۰۳ جایزهٔ نوبل اقتصاد را از آن خود کرد. به گفتهٔ خودش او متولد شهر گری ایالت ایندیاناست و در دانشگاه امهرست فیزیک نظری خواند ولی با دیدن بیعدالتی در جامعهٔ آمریکا و با الهام از صحبتهای انقلابی مارتین لوتر کینگ روی به رشتهٔ اقتصاد آورد. او چنان مجذوب مارتین لوتر کینگ بود که حتی در آن سخنرانی معروف ۱۹۶۸ در واشنگتن دیسی حضور داشت. استیگلیتز سمت مشاوره در جاهای مختلف از جمله دولت بیل کلینتون و بانک جهانی را داشته است و در سالهای اخیر سفرهای زیادی به نقاط مختلف دنیا کرده. او اصطلاح یک درصد در مقابل نود و نه درصد را ابداع کرد و شاید خودش هم نمیتوانست فکر کند که اصطلاح نود و نه درصدی تا کوچهخیابانها و تظاهرات مردمی آمریکا پس از بحران اقتصادی مخصوصاً در والاستریت نفوذ پیدا میکند. استیگلیتز منتقد نظام سرمایهداری و مخالف نئولیبرالیسم اقتصادی است اما مخالف صددرصد سرمایهداری نیست. او تفکراتی متمایل به دموکراتها دارد (دولت تنظیمکنندهٔ بازار) و مخالف جدی جمهوریخواهها، مانند ریگان، بوش پدر و پسر، و البته ترامپ است. علاوه بر این، او نقدهای بسیار جدی به سیاستهای فرار از بحران دولت اوباما، از جمله کمک با سود کم به بانکها و در عوض نادیده گرفتن قشر فرودست جامعه دارد. در کتاب قبلیِ او، «بهای نابرابری»، که اتفاقاً کتاب بسیار پرفروشی شد و حتی به فارسی نیز ترجمه شد، نقدی صریح به نظام اقتصادی آمریکا مخصوصاً پس از تحولات اقتصادی ریگان (در آمریکا) و تاچر (در انگلیس) میکند. در کتاب حاضر نیز به صورت تلمیحی به بحران اجتماعی عمیق در انگلیس و آمریکا اشاره میکند. در مصاحبهای که بعد از انتخاب ترامپ و براگزیت از او دیدم، او اشاره به کتابها و مقالاتش کرد و گفت که چنین بحرانهایی را پیشتر از این گوشزد کرده است. کتاب حاضر، مجموع مقالات نویسنده در ستونهای نیویورک تایمز و چند رسانهٔ اقتصادی دیگر است که عمدتاً در سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴ نوشته شده است. به یک مفهوم، این کتاب بسطیافتهٔ «بهای نابرابری» است با این تفاوت که چون این مجموع مقالات است، گاهی اطلاعات تکراری در مقالات مختلف دیده میشود. یکی از نکات جالب این کتاب، هشدار نویسنده به کشورهای در حال توسعه است که مبادا از الگوی اقتصادی آمریکا تبعیت کنند. در این زمینه البته او مثال از وامهای بانک جهانی در ازای توسعهٔ اقتصاد بازار آزاد میآورد. پیشنهاد میکنم کتاب کوتاه زیر را در این زمینه بخوانید:
Neoliberalism: A Very Short Introduction
در کتاب فوق مثالهای بسیاری از کشورهایی وجود دارد که تحت عنوان تعامل با قدرتهای جهان، روی به بانک جهانی آوردند و نتیجهای جز انفجار قیمت ارز، افزایش رکود، تورم نزدیک به پنجاه درصد و مشکلات عدیدهٔ اقتصادی نصیبشان نشد. یادم نیست کجا خوانده بودم ولی مثل این که در دولت سازندگی ایران به بهانهٔ ساختن کشور پس از جنگ چنین وامی گرفته شد و در ازای اجرای بخشی از اقتصاد بازارِ آزاد با تورم نزدیک به پنجاه درصدی در انتهای دولت سازندگی مواجه شدیم.
در ادامه، بریدههایی از کتاب «شکاف بزرگ» را گذاشتهام.