فخرالدین عظیمی استاد تاریخ دانشگاه کنتیکت در زمان کرونا این کتاب را نوشته است که در واقع سیری است در تطور ناسیونالیسم ایرانی. این کتاب با بررسی نظریات موجود در مورد ناسیونالیسم به بررسی تفکرات پیشگامان ناسیونالیسم ایرانی از جمله پدیدههای پسامشروطهای مانند فروغی، آخوندزاده، پیرنیا، مصدق، فریدون آدمیت و ایرج افشار میپردازد.
نخست آن که کتاب به شدت تداعی قلم مرحوم زرینکوب میکند با این تفاوت که زرینکوب بسیار اقتصادی مینوشت ولی این نویسنده خیلی پرگویی دارد و واقعاً بعضی از توضیح مکررات میتوانست نباشد. دوم آن که کیفیت نشر این کتاب چه از نظر کیفیت کاغذ و شیرازه چه از نظر کیفیت حروفچینی بسیار عالی است. سوم آن که نویسنده جاهایی نتوانسته از تعصب خودش در مورد گروه ملیگرا و مخالفتش با گروه دینداران (مشروعهطلبان) دوری کند و به وضوح اثر صحبتهای ناشی از حب و بغض دیده میشود که کمی به دور از روش علمی است. اما در عین حال جالب است که در این کتاب «دو قرن سکوت» زرینکوب به نقد گرفته میشود و آن را تندروی بیشتر در جهت ذائقهٔ ضدعرب ایرانیان میبیند. در پایان کتاب نیز سیری در ناسیونالیسم منطقهای میکند و خیلی جالب است که نویسنده خیلی محکم در مخالفت اسرائیل با فلسطینیان همداستان میشود. در جای دیگری از کتاب به تسلط زبان فارسی در زمان گورکانیان هند (آخرین سلسلهٔ قبل از استعمار بریتانیا) و عثمانی اشاره میکند که مثلاً سلطان سلیم و سلطان عبدالحمید پادشاهان عثمانی حتی به فارسی هم شعر میگفتند. طبق ادعای نویسنده، در آن دوره اصطلاح «ترک» حتی برای اهالی آن دیار ناپسند بوده است و دوست نداشتند خود را ترک بنامند. بیشتر این اتفاقات در دورهٔ مدرنسازی ترکیه افتاد که ناگهان ترک بودن به یک مسألهٔ عمیق هویتی در ترکیه تبدیل شد.
در مجموع این کتاب، برای خواندن مناسب است اما به اندازهٔ حجم زیادش اطلاعات زیادی نمیدهد.
پینوشت: خیلی جالب است که در این دورهٔ کوتاهی که تاریخ معاصر میخوانم این قدر رد پای مطالعات ایرج افشار در همه جا وجود دارد. جالب است که از تندترین مخالفان انقلاب اسلامی تا شخص آیتالله خامنهای اینقدر ایرج افشار را میستایند. از جمله عظیمی که مقالهای در ستایش تلاشهای افشار نوشته است.