پرندهای
از دهانم گریخت
پر زد موسیقی
-تنها دو واژه کافی بود-
لالههای کارگر
خیره به شب شدند
و جوی خشک کشاورز
از خجالت آب شد
با خودم گفتم
آیا این منم
کاینچنین جسور
دل به آواز قناری دادهام؟
تو سکوت کردی
کلید سُل شدم
در خودم پیچیدم
سکوت
قلبم دُرّاب شد
سکوت
درختها جوانه زدند
سکوت
و من به گلی میاندیشیدم
که نامش را
بدهکار چشمهایت بود
سانیویل، کالیفرنیا
۱۳ اکتبر ۲۰۲۲