لیلا ابوالعلا نویسندهٔ سودانی‌تبار اهل اسکاتلند برای این رمان کوتاه مورد تقدیر بسیاری از جمله جی‌. ام. کوتزی (برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات) قرار گرفته است. داستان در مورد زنی به اسم سامر است که به همراه همسرش طارق در اسکاتلند زندگی می‌کرده است اما طارق فوت کرده است و او در تنهایی و افسردگی زندگی می‌کند و شغلش ترجمهٔ متون عربی به انگلیسی برای استاد دانشگاهی به اسم رای است. در این میانه رابطه‌ای عاطفی بین این دو شکل می‌گیرد. مشکل اما اینجاست که رای با وجود تسلطش به دین اسلام و مفاهیم اسلامی، سکولار و نامسلمان است. این رمان کوتاه منتشرشدهٔ ۱۹۹۹ (قبل از یازده سپتامبر ۲۰۰۱) که به قول یکی از نشریات «اولین رمان حلال به زبان انگلیسی» است دربارهٔ تلاطم‌های روحی سامر در مورد این رابطه است. این رمان زنانه که از جهاتی مرا یاد رمان «لبخند مسیح» از «سارا عرفانی» می‌اندازد (که صد البته کار عرفانی بسیار سطح نازلی دارد)، در نشان دادن روحیات زن مسلمان محجبه ساکن غرب خوب عمل کرده است. رمان به یک معنا عاشقانه اما فاقد خرده‌پیرنگ است. غیر از تعلیق اصلی، یعنی مسلمان شدن یا نشدن رای، مخاطب لنگ چیز دیگری در داستان نیست و به یک معنا پیچیدگی‌هایی را که یک رمان ادبی باید از خود داشته باشد، ندارد. البته شاید همین سادگی داستان برای خیلی‌ها خوب باشد ولی منِ مخاطب جدی ادبیات داستانی که رمان‌هایی بسیار قوی‌تر خوانده‌ام، از این کتاب رضایت کافی به دست نیاورده‌ام.

 

پی‌نوشت: ظاهراً ابوالعلا متأثر از «طیب صالح» دیگر نویسندهٔ سودانی است. رمان‌ کوتاه «فصل مهاجرت به شمال» رمان قابل اعتنایی در حوزهٔ مواجههٔ دنیای سنت با غرب است.