این کتاب جلد اول از مجموعهٔ دو جلدی از مقالات عبدالکریمی است که جلد اولش در 486 صفحه منتشر شده است. در این مقالات عبدالکریمی در سه موضوع اصلی صحبت می‌کند: ۱) نقد شهید مطهری، ۲)‌ نقد اندیشهٔ ایجاد علم دینی در ایران، و ۳) نقد تئولوژی و دعوت به تفکر آنتولوژیک.

این کتاب خیلی فنی است و هر چه بگویم ممکن است اصل مطلب را خراب کند. اما کلیتش این است که از دید نویسنده آن است که اساساً رویکرد تئولوژیک به امور جدید راه به جایی نمی‌برد. در واقع این نوع تلقی و نقد امور امروز باعث توقف اندیشیدن پویا در جامعه می‌شود. قصه آن است که بسیاری از مسائل دنیای امروز حاصل تفکر متافیزیک یونانی است. امر تئولوژیک که بر اساس علم کلام است رویکرد نص‌محور دارد و اصل موضوعه‌ای را پذیرفته است که باید هر طور شده به آن برگردد. اما تفکر متافیزیک که ریشه در یونان دارد، دارای تفکری خودبنیاد است که به جهان بماهو موجودی نگاه می‌کند که اجازهٔ کنکاشی بی‌مرز برای آن وجود دارد. عبدالکریمی اعتقاد دارد که راه سومی هم وجود دارد که آن ملهم از تفکر هایدگر و تفکر آنتولوژیک است. تفکر متافیزیک خودبنیاد است و انسان را محور قرار می‌دهد، اما تفکر تئولوژیک نص‌محور است و حتی سنت‌های تاریخی-فرهنگی را معیار و سنجه می‌گذارد. در مقابل این‌ها، تفکر آنتولوژیک آن است که پدیدارشناسانه و بدون خودبنیادی با هستی مواجه می‌شود و سعی می‌کند در تماس با مسائل راه به حقیقت ببرد (شک ندارم در همین چند خطی که نوشتم چندین غلط گزاره‌ای وجود دارد!). به قول عبدالکریمی، تئولوژی در دفاع از ایمان است اما فلسفه (متافیزیک) در دفاع از اعیان. گویی دو آدم با دو نگاه از بیخ متفاوت بخواهند با هم گفتگو کنند که مفاهمه‌ای در میان نخواهد بود. 

 

یادآوری یک نکتهٔ اساسی لازم است: پایان تئولوژی به معنای پایان دین نیست؛ بلکه به معنای پایان نحوهٔ نگاه الهیاتی به جهان است. در این صورت، جهان آن‌گونه که هست تفسیر نمی‌شود، بلکه آن‌گونه که باید باشد تفسیر می‌شود (تفکر ایدئولوژیک) .

 

«ایدهٔ اصلی در طرح گذر از تئولوژی به آنتولوژی دعوت به نوعی تلاش و مبارزه برای آزادسازی حقیقتی متعالی و استعلایی است، یعنی رهایی بخشیدن و آزادسازی حقیقتی فراتاریخی و اصیل از زندان همهٔ باورها و نظام‌های غیراصیل، صوری، تاریخی، قومی، نژادی و جغرافیایی…» (ص ۳۹۱)

 

در دیدگاه آنتولوژیک تفکر خودبنیاد نیست، بلکه «امر احاطه‌کننده»‌ای در میان است (وجود فی‌نفسه یا امر استعلایی). نحوهٔ تحقق هستی انسان حاصل رویدادگی و قدرت استعلا (فراروی) از این رویدادگی است. هستی انسان قائم به عالم و امکانات از پیش تعیین‌شده‌ای است که وی را احاطه کرده است. بدون این امکانات نحوهٔ هستی آدمی از اساس تحقق نمی‌یابد. (تلخیص از ص ۴۵۱)

 

در نقد علم دینی، عبدالکریمی نخست با زیر سؤال بردن استدلال‌های طرفداران علم دینی، آن براهین را ضعیف و بی‌اساس می‌داند و سپس این هشدار را می‌دهد که نتیجهٔ این کار چیزی جز سکولاریسم نیست شبیه کاری که کلیسا با مسیحیت کرد.

 

نقدهای عبدالکریمی به شهید مطهری که در شبکهٔ چهار تلویزیون بوده و در این کتاب مکتوب شده، بسیار خواندنی است. 

 

در مجموع مطالعهٔ این کتاب مرا مجاب کرد که جلد دوم و دیگر کتاب‌های عبدالکریمی را بخوانم. البته برای کسانی که در مورد بن‌بست‌های تفکر در ایران امروز دغدغه دارند. در این کتاب‌ها خبری از حرف‌های روزمره نیست و بحث‌ها فنی و درازدامن است.