این کتاب مجموعهٔ مقالات عبدالکریمی است که از اوایل دههٔ هشتاد خورشیدی تا اواسط دههٔ نود است. به معنایی کاملاً غیرفنی و نادقیق، عبدالکریمی از شاگردان داوری اردکانی و تحت تأثیر اندیشههای هایدگر است. به نظرم نقطهٔ توفیق عبدالکریمی در آن است که توانسته نخ نامرئی بحرانهای عمیق روزگار را با بحرانهای روساختی روزمره نشان دهد. بی آن که تفسیر به رأیی داشته باشم (اگر چه حرفهای بسیاری دارم اما هم هراس از گستاخی در نظرپراکنی نادقیق دارم هم حوصلهاش را ندارم!)، بخشهایی از کتاب را به صورت گزیدهشده و پارهپاره آوردهام. کوتاه سخن آنکه، این کتاب واقعاً عالی است و خواندنش را توصیه میکنم.
«در کتاب حکمت شادان، نیچه تصویر شعرگونهای را برای ما ترسیم میکند: دیوانهای با چراغ در روز روشن و در ملأ عام به دنبال خدا در کوی و برزن سرگردان است و مدام فریاد میزند: خدا را میجویم! خدا را میجویم! فریاد او خندهٔ مردم را به دنبال دارد. اما وقتی همه جمع میشوند، دیوانه میگوید: اینک به شما میگویم خدا کجا رفته است. من و شما، یعنی ما، او را کشتیم. ما قاتل خدا هستیم. و دیوانه باز تأکید میکند: ما او را کشتیم. دشنهٔ ما خون مقدسترین و مقدرترین چیزی را که در دنیا تا امروز وجود داشته، ریخته است.» (صص ۱۵۲-۱۵۳)
«متفکران در بیشتر مواقع، صرفاً حکایتگر عالمی هستند که نحوهٔ زیست انسانها در یک دورهٔ تاریخی متحقق شده است.» (ص ۱۴۷) «تفکر همواره درون یک عالَم اجتماعی، تاریخی و فرهنگی صورت میپذیرد. آدمی با ذهن خالی نمیتواند بیندیشد.» (ص ۵۵) جهان امروز بیمتافیزیک شده است یعنی که «در دوران ما همهٔ نظامهای اندیشگی اعم از نظامهای تئولوژیک و اونتولوژیک بیاعتبار گشته صرفاً به منزلهٔ یک افسانه و یک نحوه صورتبخشی به واقعیت سیال و فهمناپذیر جهان تلقی میگردند.» (ص ۱۵۲) نیچه در «ارادهٔ معطوف به قدرت» میگوید: «حقیقت گونهای خطاست که بدون آن نمیتوان زیست. هیچ حقیقتی وجود ندارد، آنچه هست، تأویل و تفسیر است. مطابق تلقی نیچه، آن گونه که در فراسوی نیک و بد اظهار میدارد: جهانی که در برابر ما قرار دارد، افسانهای بیش نیست.» (ص ۱۵۵)
«جامعهٔ ما در شرایط تاریخی کنونی، مملو از تضادها و شکافهای عمیقی است که وحدت اجتماعی را به شدت به خطر افکنده ما را با معضلات و بحرانهای بسیاری مواجه ساخته است. معضلات و بحرانهایی که چنانچه اگر به آنها بیتوجهی شود در آینده ما را با خطرات و آسیبهای جبرانناپذیری مواجه خواهد ساخت…. [از جمله] تضاد جنسی زن و مرد (به دلیل رد گرایشهای فمینیستی در جامعه)» (ص ۴۹) «بیش از آن که [مشکلات را] را در توطئههای خارجیها یا در پدیدهٔ به اصطلاح تهاجم فرهنگی جستجو کنیم، بیشتر در ناهمزبانی متولیان فرهنگ سنتی با دوران جدید باید جستجو کرد.» (ص ۶۰)
ما دچار «بحران معنا» در جهان معاصر کنونی هستیم. «مراد از معنا در این بحث معنایی اونتولوژیک و وجودشناختی و ناظر به حقیقتی استعلایی است که به منزلهٔ بنیاد جهان، وحدتبخش کثرات و کانون معنابخش جهان، انسان، زندگی و تعیینکنندهٔ محتوا و مضمون معرفت و درستی یا نادرستی شناخت و کنش انسان است.» (ص ۱۴۰) «مراد از معنا همان چیزی است که از آن به حقیقت تعبیر میشود و مراد از بحران معنا، انکار وجود حقیقت استعلایی به منزلهٔ کانون معنابخش جهان، انسان و زندگی و به منزلهٔ درستی یا نادرستی معرفت و عمل آدمی در جهان معاصر کنونی است.» (ص ۱۴۰) ما «حتی اگر با اهل تئولوژی موافق باشیم که معنای جهان حاضر است لیکن ما باید بر این مسأله بیندیشیم پس چرا این معنا امروز در دوران ما کمتر بر ذهنها و قلبها حضور و ظهور مییابد. ریشهٔ مخالفت این گروه با طرح مسألهٔ بحران معنا در جهان معاصر …. را صرف نظر از رویکرد تئولوژیک آنان باید در تقابل میان تفکر غیرتاریخی و ذاتگرایی ارسطویی با نحوهٔ نگرش تاریخی [نهفته در این کتاب] جستجو کرد.» (ص ۱۴۲) چرا که «تفکر تئولوژیک یا کلامی نحوهٔ تفکری است که بیش از آن که دغدغهٔ فهم حقیقت را داشته باشد خود را متعهد به دفاع و توجیه پارهای از باورهای تاریخی میداند. به همین دلیل، این نحوهٔ تفکر، تفکری جدلی است، به این معنا که بیش از آن که خواهان دفاع از حقیقت باشد در صدد دفاع از پارهای اعتقادات از پیش پذیرفتهشده و توجیه آنهاست.» (ص ۷۰)
«هم متافیزیک تحت تأثیر عالم مُثُل افلاطونی و هم تئولوژی تحت تأثیر آموزهٔ عالَمی دیگر، همواره ما را به اندیشیدن به عالم فرامحسوس، جهانی دیگر یا ابدیت دعوت کردهاند…. نیچه در آثارش میکوشد نشان دهد که اعتقاد به جهانی دیگر زاید و لاجرم عبث است.» (ص ۱۵۸) «نتیجهٔ همهٔ این رهیافتها عبارتست از انکار ماهیت انکشافی حقیقت و باور به وصف تولیدی آن» (ص ۱۶۸) حقیقت در واقع چیزی میشود که «ما تولید کرده، آن را به منزلهٔ حقیقت اعتبار میکنیم.» (ص ۱۶۸) با این تفسیر، «نیچه اولین متفکری است که حقیقت را در چارچوب رژیمهای سیاسی و اجتماعی مورد توجه قرار داده است.» (ص ۱۶۸) یکی از پیامدهای این تفکر، «بیبنیاد شدن اخلاق» (ص ۱۷۰) است. در ادامهٔ تفسیر از نیچه، هیوم به نقطهای رسید که ارزشهای اخلاقی و زیستی را کاملاً از تفکر علمی جدا کرد و پایهٔ جدایی علم و اخلاق را بنا نهاد. (ص ۱۷۱) نتیجهٔ این امر چیزی جز پلورالیسم اخلاقی نیست اما از این پلورالیسم نباید صرفاً آزادی اخلاقی و به رسمیت شناخته شدن شیوههای گوناگون زیست فهم شود. معنای حقیقی این پلورالیسم بیبنیاد شدن اخلاق و همهٔ ارزشهای اخلاقی است. (ص ۱۷۳)
در جهان نیچهای، «دیگر این جهان نه حاصل لوگوس (عقل جهانی) یا حکمت بالغهٔ الهی، بلکه حاصل بازی تصادف نیروهاست.» (ص ۱۷۴) «وقتی انسان خود را بنیاد همهٔ هستی قرار دهد، در این صورت خود بیکانون، بیاساس و سرگردان میشود و به ورطهٔ نهیلیسیم فرومیغلتد.» (ص ۱۷۵) «در یک چنین جهانی هیچ مرکز ثقلی وجود ندارد که به ما امکان زیستن دهد.» (ص ۱۷۵) بر اساس رهیافت نیچهای، پشت این عالم هیچ معنا، غایت و امر وحدتبخش اصیلی نهفته نیست. جهان فرامحسوس صرفاً معلول نیازهای روانی و مجعول خود بشر است.» (ص ۱۷۶) «در دوران ما، مرگ خدا به مرگ انسان انجامیده است. در اینجا، مرگ انسان را به دو معنا به کار میبرم: تقلیل انسان به حیوان و مرگ سوبژه.» (ص ۱۷۶) «نهیلیسم در وجود ما نیز خانه کرده است. کسی که در دوران ما نهیلیسم را در وجود خودش تجربه نکرده است، هنوز به ساحت تفکر جدی و عمیق راه نیافته است.» (ص ۱۷۸) با بیاعتبار شدن معنا، انسان معاصر به وادی اندیویودوآلیسم (فردگرایی) میافتد و «انسانها به قدی ذرهای (اتمی) میشوند که دیگر جایی برای ظهور همبستگی میانشان باقی نمیماند.» (ص ۱۸۰) در این حالت «حتی نیروهای استقلالطلب و ضدامپریالیسم جهان سومی نیز دیگر نمیتوانند مشروعیت خویش را از شعارهای انقلابی اخذ نمایند. آنان نیز ناچارند نیازها و میل به مصرف تحریکشدهٔ تودهها برای خویش هویتی دست و پا کنند.» (صص ۱۹۰-۱۹۱) در این واقعیت انسان اتمیشده، «تأکید وافر بر اهداف مادی و اقتصادی با فشار نیروهای اجتماعی، افراد را به انتخاب طرق و وسایلی وامیدارد که انتخاب آنها چندان اختیاری نیست.» (ص ۲۰۳) «انسان در دورهٔ معاصر با هزاران رشتهٔ ظریف و نامرئی آنچنان اسیر شرایط زندگی روزمرهٔ خویش گشته است که اساساً فقدان آزادی را احساس نمیکند…. بسیاری از وضعیت احساس خشنودی کرده از شرایط رضایت خاطر دارند و بر وضعیت غمانگیز گذشتگان تأسف میخورند که آنان به هیچ وجه همچون ما آزاد نبودهاند… ما امروز از امکانات (فسیلیتی، به معنای ابزارها و تسهیلات) بسیاری برخورداریم، اما کمتر کسی توان آن را دارد که به بسته بودن افق و فقدان امکان (پاسیبیلیتی) در برابر انسان بیندیشد.» (ص ۲۰۴)
«امروزه در روزگار ما، انسانشناسیهای جدید اعم از حوزههای روان شناسی، جامعهشناسی، اقتصاد و … نظر و رفتار آدمیان را بر مبنای شرایط و مقتضیات محیطی تفسیر و تبیین میکنند. اینگونه رهیافتهای دترمینیستی علمی شأن اگزیستانسیل و استعلایی نظر و عمل آدمی و نیز اخلاق را به کلی نابود ساخته، نظر و عمل آدمی را تا سرحد معلول علل محیطی تقلیل میبخشند. در یک چنین جهانی، انسان دیگر صاحب و مسئول نظر و فعل خویش نبوده، بلکه تا سر حد شیای وابسته به شرایط طبیعی و محیطی خویش تنزل مییابد.» (ص ۲۱۹) جریانهایی در مقابل این رویکرد ایجاد شد مانند رویکرد اگزیستانسیالیسم و مکتب فرانکفورت، ولی «در روزگار ما با سیطرهٔ عقلانیت جدید، مرگ هنر و فرهنگ صورت گرفت و ظهور جامعهای تودهای فرهنگ به نوعی صنعت و بازتولید انبوه و مکانیکی تبدیل شد.» (صص ۲۲۶-۲۲۷) فراگیری تکنولوژی در کنار نهیلیسم دو اتفاق عمده بودند که انسان را به مرحلهٔ جدیدی از تاریخ رسانده که موجب وارفتگی، انفعال و ازهمگسیختگی بشر شده است.
«امروز من ایرانی نیز به این میاندیشم؛ آیا صدر و مبدأ تفکر ایرانی-اسلامی و تذکار به بصیرتهای بنیادین سنت حکمت معنوی آن نیز -منوط بر این که هیاهوهای دروغین ایدئولوژیک و تئولوژیک بر ما و تفکر ما سیطره نیابند- میتواند پادزهری برای جهان نهیلیستیک کنونی و عناصر مقاومتبخشی در برابر روند کنونی آن بوده، پیامی برای جهان معاصر و انسان روزگار ما به ارمغان داشته باشد؟» (ص ۲۴۲) «روزگار ما دوران سیطرهٔ کامل روزمرگی و غلبهٔ «امرخنثی» است. در عصر هیچ مکاشفه و شهودی برای معنابخشی به امور خنثی و بیمعنا صورت نمیگیرد.» (ص ۲۶۵) «سخن در این است که در روزگار ما سنت تاریخی ما دیگر نمیتواند همچون گذشته جانها را گرم کرده، از اثرگذاری تاریخی در حیات اجتماعی و تاریخی ما برخوردار باشد. روح سنت تاریخی ما عبارت است از مأوا کردن در امر تعینناپذیر.» (ص ۲۶۶) ولی نویسنده امید دارد با وجود تمام بیمها، امیدی به بازگشت به این امر نامتعین در فراسوی همهٔ نظامهای ایدئولوژیک و تئولوژیک وجود دارد. (ص ۲۶۷)
سلام
از جنابعالی دعوت میکنم مطالب و تحلیل هایتان را در شبکه اجتماعی ویترین نیز به اشتراک بگذارید
اکنون نام کاربریتان ازاد و قابل ثبت است
با سپاس