شاید این اولین کتاب مدونی باشد که صرفاً در مورد سیاست خارجی ایران منتشر شده است. تاریخ انتشار آن ۱۹۶۶ است اما اخیراً نشر نی ترجمهٔ آن را عرضه کرده است. رمضانی (۱۹۲۸-۲۰۱۶) به صورت تخصصی همهٔ عمر علمی خود را در دانشگاه ویرجینیا به سیاست و تاریخ معاصر ایران اختصاص داده است و این کتاب حاصل یکی از پژوهشهای اوست. بازهٔ تاریخی این کتاب از آغاز صفویه تا پایان پهلوی اول است اما شاید بیشترِ کتاب به دورهٔ پسامشروطه خصوصاً دورهٔ رضاخانی اختصاص دارد. در مجموع آن چه که برمیآید آن است که از دید رمضانی به جز معدود پادشاهان بیکفایتی مثل مظفرالدین شاه و شاهان قاجار بعد از او، بیشتر بدنهٔ حاکمیت ایران تلاش مشفقانهای برای بهبود وضعیت سیاست خارجی ایران داشتهاند اما ایران به خاطر جغرافیای خاصش، جایی بود که همیشه مورد تنش دو قدرت روسیه و بریتانیا قرار گرفته است. از نگاه رمضانی در دورهٔ صفویه تعصب شیعی (که دقیقاً توضیح نمیدهد منظورش از تعصب شیعی چیست) و ماندن شاهزادهها در حرمسراها از ترس آن که مبادا شاه را بکشند به جای آن که آنها را آمادهٔ مملکتداری کنند، در دورهٔ قاجار تأکید بر الحاق کشورهای همسایهای که سابق بر این جزو ایران بودند و در دورهٔ مشروطه غیرواقعبینی بر اساس توان موجود کشور باعث اتفاقات تلخی مانند عهدنامهٔ ترکمانچای و گلستان و اشغال ایران در زمان جنگ جهانی دوم شد. رمضانی با وجود مخالفت با استبداد رأی شاهان و قائم به فرد بودن تصمیمات ایران، مثبتترین کارنامه را از آن رضاخان میبیند و در مجموع، فارغ از نوع سرکوبهای داخلی و استبداد رأی، رضاخان اولین شاهی بود که توانست ایرانی یکپارچه را بنا بگذارد. رمضانی در بسیاری از جاها رضاخان را میستاید اما در زمینهٔ اشتباه محاسباتی او در رابطه با آلمان و عدم انعطافش نظری دیگر دارد. قصه آن است که رضاخان در جهت حفظ بیطرفی و آوردن قدرت سوم، آلمان را شریکی برای آبادی ایران برگزید. این انتخاب هم به خاطر خاطرهٔ خوب از شوستر مستشار آمریکایی بود و هم به خاطر آلماندوستی روشنفکران. البته حواشیای هم داشت مانند گریه بر اباعبدالله از سوی یکی از سفرای آلمان در ایران که انگار رگ خواب علمای ظاهربین را پیدا کرده بود و علما در مساجد برای توفیق آلمان دعا میکردند. پنداری از غیظ روسیه و بریتانیا امید به آلمان بسته بودند. بریتانیا و روسیه هم با مسأله مخالفتی نداشتند و این کار را برای رضاخان راحت میکرد. تا آن که آلمان به روسیه حمله کرد و ورق برگشت. رضاخان با وقتکشی بسیار کاری کرد که آخر سر مجبور به استعفا شد. از نظر رمضانی اگر رضاخان در رابطه با آلمان افراط نمیکرد، میتوانست بیشتر حکومت کند و به یکپارچگی ایران خدمت نماید.
یکی از جاهای جالب کتاب برای من، پیچیدگی شرایطی بود که زمان اواخر قاجار بر ایران حاکم بود. مثلاً از طرفی شروع قیام جنگل با نیت بازگشت به مشروطه در کنار اقامهٔ عدالت بود اما تحت فشار شوروی میرزا مجبور به کوتاه آمدن در برخی از مسائل میشود. در کنارش مشیرالدوله (حسین پیرنیا)، نخستوزیر وقت، برای یکپارچه کردن ایران و جلوگیری از جداییطلبی چارهای جز سرکوب ندارد کما آن که توانست قیام خیابانی را سرکوب کند. قصه آن است که وضعیت بلبشویی بوده است که به هر کسی در جایگاه خودش میشود حق داد که چرا آن گونه عمل کرده است. کشور به صورت مداوم تحت فشار و نیرنگ قدرتهای خارجی بوده است و در این مسأله حتی حرکت با منافع ملی میتوانست تبدیل به خلاف منافع ملی شود.
در مجموع ترجمهٔ کتاب خوب است اما به نظر میرسد جاهایی که نویسنده ارجاع به متن فارسی کرده است، مترجمان متنِ ترجمهشده به انگلیسی را به فارسی برگرداندهاند (دوربرگردان). کاش در این زمینه زمان بیشتری گذاشته میشد که اگر با ادبیات همان زمانه نوشتهها را بخوانیم، فهم دقیقتری از مسأله خواهیم داشت.