من هیچ شناختی از آقای سریعالقلم ندارم جز این که شنیدهام در دورهٔ تدبیر و امید مشاور بخشهایی از دولت بوده است. قضاوتم صرفاً بر اساس همین چیزی است که میخوانم. این کتاب را اگر بخواهم خلاصه کنم این است که فرض کنید سه چهار کتاب معروف تاریخی را خوانده باشی (کتاب روزگاران زرینکوب که ۱۰ سال پیش خواندهام و الحق کتاب خوبی است، و کتابهای شمیم، آدمیت و آجودانی) و بر اساس چند گزارهٔ گلچینشده بخواهی خودتحقیری ملی را به رخ بکشی. یک جورهای این کتاب نسخهٔ فرهنگ سیاسی «جامعهشناسی خودمانی» است. این کتاب پر از تکرار است و همه جا دارد به کنایه میگوید که مشکل الان ما هم از اقتدارگرایی است. نکته آن است که بحث من بر سر درستی یا غلطی گزارهٔ نویسنده نیست بلکه در آن است که یک نویسندهٔ استاد دانشگاه که ظاهراً باید اسم «دکتر» روی جلد کتابش باشد، باید از روشهای استنادی علمی استفاده کند نه آن که با چند خردهروایت، کتابی در سطح یک پست تلگرامی طولانی بنویسد.
پشت جلد کتاب اینگونه نوشته شده است؛ قضاوت با شما:
«تقدیم به ایرانیان زیر ده سال که در آینده: برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد. برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد. ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد. برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد. دروغ گویی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود. غرور بیجا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد.»
کتابی که گفتید رو نخوندم. ولی یادم هست پارسال کتاب عهد قاجار رو که نویسنده اش ونستا مارتین (یک غیر ایرانی) بود رو می خوندم. تاکید نویسنده بر قدرت مذاکره ی مردم فرودست جامعه نسبت به حاکمان بود و این که چطور مردم با وجود عدم قدرت ظاهریشون از قدرت مذاکره و گرفتن حق برخوردار بودند. یعنی برعکس کتابی که گفتید نه تنها به تحقیر ایرانی ها نمی پرداخت بلکه از هوش بالاشون برای احقاق حقوقشون پرده برمیداشت.