هدی صابر از فعالان ملی-مذهبی و از گردانندگان نشریهٔ «ایران فردا» بود که ظاهراً بر اثر اعتصاب غذا در اعتراض به مرگ مشکوک هاله سحابی دچار ناراحتی قلبی شد و در خرداد ۱۳۹۰ از دنیا رفت. این کتاب حاصل نوشته‌های او در سال ۱۳۶۰-۱۳۶۱ است که یکی از هم‌فکران او، سعید مدنی،‌ مقدمه‌ای بر آن نوشته و اخیراً منتشر شده است.

کتاب دو بخش اصلی دارد: نخست به اتفاقات بین‌المللی با محوریت آمریکا و ایران می‌پردازد و سپس به اتفاقات بحرانی دههٔ پنجاه خورشیدی. رویکرد کتاب بیشتر اقتصادی است: تورم افسارگسیخته در بلوک غرب و رشد فزایندهٔ قیمت نفت بعد از جنگ تاریخی اسرائیل و کشورهای عربی باعث افزایش درآمد ایران و افزایش حیرت‌آور واردات کالاهای خارجی شد: مثلاً ظرف یکی دو سال حجم واردات کالاهای غربی ۱۰ برابر شده بود. آمریکا وارد دوره‌ای می‌شد که حداقل برای مبارزهٔ ظاهری با بلوک شرق نیاز داشت بر حقوق بشر فشار بیشتری بگذارد و شاه ایران از این فشار مخصوصاً در دورهٔ کارتر مصون نماند. شاه به شکل دیوانه‌واری مشغول خرید مهمات جنگی از غرب بود ولی کارتر جلوی این کار را با تحریم خرید آواکس گرفت. رسانه‌های غربی شاه را سؤال‌پیچ می‌کردند که چرا اینقدر به خرید سلاح نظامی علاقه‌مند است. شاه مجبور به باز کردن فضای سیاسی شد که منجر به بیشتر شدن اعتراضات شد. از سویی دیگر، ناپختگی فضای اقتصادی حاصل از افزایش درآمد نفتی، به جای آن که کشور را به سمت پیشرفت ببرد در تورمی شدید غرق کرد. سوداگری افزایش و کار مولد کاهش یافت. دامنهٔ اعتراضات هر روز بالا می‌گرفت و شاه مانده بود بین خوی استبدادی حکومتش و فشار حقوق بشری آمریکا چه کند. آمریکا در اواخر کوتاه می‌آید و حتی از کشتار عمومی مردم در میدان ژاله (۱۷ شهریور) به عنوان نظم عمومی حمایت می‌کند اما دیگر کار از دست آمریکا هم دررفته است. به قول یکی از سفرای آمریکایی، آمریکا زمان بدی را برای فشار به ایران انتخاب کرده بود. شاه نه آزادی دادن بلد بود و نه فهمی از مدیریت اقتصادی داشت. و نهایتاً فوقع ما وقع.

کتاب بیشتر تأکید بر ارجاعات روزنامه‌های داخلی آن زمان مانند روزنامهٔ رسمی حزب رستاخیز، اطلاعات و کیهان دارد و البته از اسناد استخراجی از سفارت آمریکا هم بهره جسته است. این که چنین دقتی در آن سال‌ها از سوی نویسنده وجود داشته است واقعاً جای تقدیر دارد اما احتمالاً‌ اگر نویسنده خود زنده می‌بود کمی بر بسط مطالب تلاش مجدد می‌کرد چرا که جاهایی جمله‌بندی کتاب بیش از حد موجز است و جاهایی دیگر اشاره به اتفاقاتی شده است که نیاز به بسط بیشتری دارد. بیشتر تمرکز کتاب بر اتفاقات ژئوپولتیک و ژئواکونومیک است و کمتر به مسائل اتفاقات تفکری مانند افزایش تفکرات چپ، گسترش تفکرات شیعی‌گری و نقش روحانیت پرداخته است (حتی می‌شود گفت نپرداخته است). لذا از این جهت کتابی همه‌جانبه نیست اما به نظرم ارزش خواندن دارد.