آلوت در فضایی ساختگی نوشته شده است که تا حد زیادی به سادگی میتواند تقارن به واقعیت زد. کهستان جایی شبیه به افغانستان است و ایران که ایران. نویسنده سابقهٔ تحصیلات حوزوی دارد و به همین خاطر تسلطش بر علوم دینی در جایجای داستان مشهود است. اما نقطهٔ ضعف این داستان در شخصیتپردازی است. گاهی احساس میشود گویی نویسنده خواسته غیظش را نسبت به سلفیگری خالی کند و هر ویژگی ظاهری، رفتاری و منطقی بدی را به آنها نسبت بدهد. ویژگیهای شبهطنزی که به شخصیتها میدهد و شتابگیری در روایت باعث میشود این اثر را به یک کار بالقوه خوب اما بالفعل ضعیف تبدیل کند. اتفاقات اخیر افغانستان خود نشان میدهد که چقدر تصویر ذهنی ما از سلفیگری ناقص (اگر نگوییم اشتباه) بوده است.
ظاهراً این کتاب رقیب «رهش» برای جایزهٔ جلال آل احمد بوده است. از این که چرا این جور کتابها تا این سطح تشویق میشوند اگر بگذریم، قاعدتاً این کتاب هزار سر و گردن از رهشِ شعارزدهٔ سیاستزده بالاتر است. حداقلش آن است که این کتاب روایت و زبان قابل دفاع و داستانی جذاب دارد.
نقدی نسبتاً تند به آلوت در اینترنت دیدم که گرچه تا حدی مضمونزده است اما قابل تأمل است:
https://telegra.ph/%D8%B2%D8%B1%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87-04-14-2
رهش خیلی خفن بود. خیلی!