چه پرندهای
غمگینتر از من
میتوانی یافت
در آسمان این قفس؟
چه پرندهای
غمگینتر از من
میتوانی یافت
در آسمان این قفس؟
«وظایف»
مادر
میپخت، میشست
میبرد میآورد
میدوشید میکاشت
کتک میخورد، فحش میشنید
درد میکشید، میزایید
ما گریه میکردیم
پدر
مثل کوه ایستاده بود
(ص ۶۱)
این کتاب شامل منظومهٔ بازگشت (شعر سپید بلند) و چند شعر سپید کوتاه است. آن چیزی که این دفتر شعر را خاص میکند، همان منظومهٔ بازگشت است. ظاهراً شاعر که فرزند آیتالله جعفر شمس لنگرودی از علمای بهنام استاد گیلان است، برای مرگ مادرش به گیلان میرود و بعدش دست به کار نوشتن منظومهٔ بازگشت میشود که به زعم خودش تداعی بازگشت مادرش به خاک و بازگشت او به لنگرود میکند. این منظومه در سال ۱۳۹۲ به اتمام رسیده است.
این منظومه اینگونه آغاز میشود:
این دفتر مجموعهٔ شعرهای سپید سارا محمدی اردهالی (۱۳۵۴-) است که شعرهای سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۸۹ شاعر را دربرمیگیرد و سال ۱۳۸۹ از سوی نشر چشمه منتشر شده است و چاپ سوم آن از سال ۱۳۹۳ که در سال ۱۴۰۱ خریدهام در دست من است. در مجموع، شعرهای این کتاب از آنهایی است که حس کردم آنِ شاعرانهای در شعرها و ریزبینی در برخی از تعبیرات وجود دارد ولی در مجموع من از سادهنویسی بیش از حد در شعرهای این مجموعه خوشم نیامد. سه شعری را که از این مجموعه پسندیدهام در اینجا مینویسم. یکی از شعرهای این کتاب را نشر چشمه با صدا و تصویر خود شاعر منتشر کرده است: https://www.aparat.com/v/7KTtO
“احساس می کنم
کسی که نیست
کسی که هست را
از پا درمیآورد...”
― گروس عبدالملکیان
میخواهم شعری بنویسم
چرا که باید!
چرا که این جام شراب
این قهوهٔ بیکافئین
کف کرده است
چرا که تو را نمیشناسم دیگر
تو را دیگر نمیشناسم
دیگر نمیشناسم تو را
نمیشناسم دیگر تو را
«جلای وطن»
آموختن گریه چقدر زمان میبرد؟
چقدر طول میکشد
یک درخت اسمش را یاد بگیرد؟
برای دوستی که رفته است
چند روز باید محزون ماند؟
رفتن تو اما
شباهت عجیبی
به باران در گرمترین روز سال دارد
تو تنها چمدانی کوچک را بردی
و نمیشود زبان فارسی را سوار هواپیما کرد
نمیشود کلمات را به سرزمین دیگری برد
و در سرزمین دیگری کاشت
نه!
نمیشود با آفتاب سرزمینِ دیگری گرم گرفت.