کتاب در بهترین حالتش باید در احوالات خواننده تغییری هرچند کوتاهمدت ایجاد کند. این کتاب یک نمونهٔ واضح از این پدیده است. سید ناصر حسینی در بدترین شرایط خاطراتش را به صورت خلاصه روی کاغذهای مختلفی مانند بستهٔ سیگار و تهماندهٔ کیسهٔ سیمان مینوشته و لای عصایش پنهان میکرده است. او در خاطراتش برخلاف برخی از کتابها لاپوشانی نکرده است. قصههای تلخ اسارت به کنار، قصهٔ کم آوردنهای برخی از اسرا و فروختن همبندیهایشان فقط به خاطر چند نخ سیگار بیشتر، قصهٔ اسیر نهسالهای که موقع گوسفندچرانی به اسارت درآمده بوده، دستشوییهای سیاری که کارش بالا میگرفت و تمام سولهٔ اسارت را کثیف میکرد، و از این حرفها. نویسنده جرأت خوبی به خرج داده است و برخلاف عادت مرسوم در درشت گفتن از جنگ و اسارت، سعی در درست گفتن آن داشته است. او حتی به انسانیت برخی از نگهبانان در عین حال خصلت وحشیگریشان اشاره کرده است. و جای تعجب زیادی نباید داشته باشد که فرزندان همان آدمهای وحشی به گروههای افراطی پیوسته باشند. این کتاب بسیار خواندنی است، هم غمانگیز، هم عبرتآموز، و البته جاهایی خندهدار.
کم کتاب دفاع مقدس نخواندهام. بیشترشان، از جمله این کتاب، ضعفهای آشکار زبانی و روایتی دارند. البته از کسی که تحصیلات مرتبط یا تخصص مرتبط با نویسندگی ندارد نمیتوان انتظار نوشتن در سطح یک نویسندهٔ حرفهای را داشت، اما از انتشاراتی که با بودجهٔ عمومی اداره میشود باید انتظار داشت که ویراستارهای بسیار حرفهای برای این کتابها بگمارد. طراحی جلد کتاب هم معلوم نیست چه زیباییای دارد که طراح جلد به آن دل بسته است. به نظر حقیر بهترین کار آن است که این کتاب را به یک ویراستار حرفهای بسپارند و بازنویسی کنند. حیف است کتابی به این خوبی اینقدر ضعفهای آشکار زبانی و روایتی داشته باشد.