در آغاز کتاب با این مسأله شروع میشود که چرا خودکمبینی و احساس بدبختی در ایرانیان وجود دارد. سپس به بسط تعریفی خوشبختی (well being) میپردازد و نگاهی به آمارهای بینالمللی میکند که در سالهای مختلف قبل و بعد از انقلاب گرفته شده است و همهاش نشاندهندهٔ نمودار پایای احساس عدم خوشبختی ایرانیان حتی بیشتر از بسیاری از کشورهای با اقتصاد ضعیفتر است. سپس نویسنده به تحلیلهای جامعهشناختی غربیها در مورد دلایل احساس خوشبختی میپردازد. تا اینجای کار امید یک کتاب خوب میرود اما در ادامه نویسنده شروع به قلمفرسایی در مورد پیشینهٔ سرمایهداری و مارکسیسم و سراب هر دو میکند که در واقع ربطی مستقیمی به اصل موضوع کتاب ندارد. خلاصهٔ حرفی که میخواهد بزند آن است که نبود آزادی بیان در ایران (به معنای درست آن) و تهاجم رسانهای به ایرانیان و تصویرسازی آرمانشهری که وجود خارجی ندارد همراه با ماهیت کمالخواهانهٔ ملت ایران ما را به این نقطه رسانده است. در نهایت نویسنده پیشنهاد به بسط پروژهٔ امر به معروف و نهی از منکر میکند و آن را بومیترین نوع آزادی بیان میبیند که با آن جامعه ترقی بیشتری خواهد داشت و مردم به خاطر حس خفقان کمتر دچار احساس بدبختی خواهند کرد.
مشکل اصلی کتاب آن است که بیشتر از نیمی از آن ربطی به عنوان کتاب ندارد. جاهایی هم شعارزده است و پنداری تریبون حکومت برای تبلیغ شعارهایش است (از کتاب شبهعلمی قاعدتاً نباید چنین انتظاری داشت).