محمدصادق رسولی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عرب» ثبت شده است

قفسه‌نوشت ۲۴۹: تاریخ اندوه؛ از عدنان الصائغ

 

عدنان الصائغ اهل کوفه است؛ در جنگ ایران و عراق به صورت اجباری شرکت کرده است، بعد از جنگ از کشور فرار کرده و مدتی در سوئد و اکنون در لندن زندگی می‌کند. این کتاب مانند دیگر اثر این مترجم (تاریخ دلتنگی از محمود درویش) گردآوری شده است و همان نقاط ضعفی که برای دیگر کتاب برشمردم، در اینجا وجود دارد و اطالهٔ مطلب نمی‌کنم.

 

سرزمینی کشید روی رومیزی
مملو از خانه‌های روشن و پل‌ها و درختان و گربه‌ها
با بلیتی در دست و 
چمدان و کودکانش بر دوش
به آنجا سفر کرد
ولی مأموران گمرگ در مرز بیدارش کردند
پیش‌خدمت شرابخانه را دید
که به شدت تکانش می‌داد
با رؤیایت به کجا فرار می‌کردی
بدون پرداخت صورت حساب…؟

 

۲۴ آبان ۰۱ ، ۲۰:۳۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۴۷: تاریخ دلتنگی؛ از محمود درویش


ای پدر مرا به کجا می‌بری؟
- به سمت باد
چرا اسب را تنها گذاشتی؟
- به خاطر این که با خانه انس پیدا کند
که خانه‌ها
بی‌حضور ساکنین ویران و مرده‌اند

 

محمود درویش از مهم‌ترین شاعران معاصر جهان عرب است که به خاطر فلسطینی بودنش هم‌زمانی که شاعر عاشقانه‌سراست، حماسه‌سرایی نیز کرده است و از این جهت جایگاه منحصر به فرد در شعر معاصر عرب دارد. این کتاب دو بخش اصلی دارد: نخست آشنایی با درویش، زندگی‌اش و شعرهایش بر اساس مستندات، و دومین بخش شعرهای برگزیده. 

 

این کتاب را از سه وجه می‌شود بررسی کرد: 

ادامه مطلب...
۲۱ آبان ۰۱ ، ۰۱:۵۵ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۴۳: چشم‌های تو، سرنوشت من؛ از غادة السمان

قبلاً دو مجموعه از کارهای غادة السمان را خوانده بودم (غم‌نامه‌ای برای یاسمن‌ها و زنی عاشق میان دوات) که هر دو ترجمهٔ کتاب‌هایی با همان نام بودند. این مجموعه ظاهراً گزیدهٔ ۳۶ شعر کوتاه عاشقانه است که از کتاب‌های مختلف برداشته شده است (ظرف نیم ساعت این کتاب تمام می‌شود!). جالب آنجاست که اولین باری که شعر غادة السمان را خوانده بودم، دبیرستانی بودم و یکی از شعرهایش را هنوز یادم مانده بود و در این کتاب دوباره خواندم. 

 

بگذارید اعتراف تلخی بکنم: من شعر خارجی را کم می‌فهمم. بارها تلاش کردم شعر انگلیسی بفهمم. همهٔ کلمات را می‌فهمم اما شعریت شعر را فهم نمی‌کنم. هر هفته شعرهای منتشرشده در نیویورکر را تورق می‌کنم ولی هیچ ارتباطی برقرار نمی‌شود که نمی‌شود. غیر از استثنای امیلی دیکنسون، حتی شعرهای معروف والت ویتمن و تی اس الیوت را نمی‌فهمم. انگاری واژه‌های زبان مادری تداعی شاعرانه دارند که شعر خارجی به ما القا نمی‌کند. ترجمه به زبان فارسی این مشکل را تا حدی حل می‌کند.

 

بگذریم؛ این شعری بود که از کتاب غم‌نامه‌ای برای یاسمن‌ها در این کتاب آمده و هنوز در یادم مانده است:

ادامه مطلب...
۱۲ آبان ۰۱ ، ۲۲:۱۲ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی