محمدصادق رسولی

۱۷ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

سیاه‌مشق ۷۳

العلم هو الحجاب الاکبر

 

تو آب دیده‌ای آیا؟ سراب خواهد شد
خیال خام خمارت خراب خواهد شد

 

چه سود ندبهٔ ماهیِ تُنگِ تنهایی؟
که عاقبت تب و تابش حباب خواهد شد

 

به قلب یخ‌زده می‌گفت آدم برفی
همین که آب شوی انقلاب خواهد شد

 

به شیخ شهر بگویید هر چه می‌داند
میان او و حقیقت حجاب خواهد شد

 

میان مرگ و تجاهل کسی چه می‌فهمد
تن تکیدهٔ ما گورخواب خواهد شد

 

ز ساز خسته شنیدم که گوشهٔ بیداد
ز زخمه‌های پیاپی رهاب خواهد شد
 
هلال نازکِ ماهی به برکه‌ها می‌گفت
که وقت آمدن آفتاب خواهد شد

 

شرنگ تلخ زمانه یقین بدان روزی
ز سوز آه ضعیفان شراب خواهد شد


کالیفرنیا؛ سپتامبر-اکتبر ۲۰۲۲

 

پی‌نوشت
بیداد یکی از گوشه‌های دستگاه همایون است. رَهاوی یا رهاب یکی از ۱۲ مقام اصلی موسیقی قدیم ایران در دستگاه نوا و شور است. نام رهاوی به شکل «رَهاب»، «رُهاب» و «راهوی» نیز در متون آمده است. معنی این کلمه این گونه گفته شده: «راهوی آن است که کسی از خوف رهایی یافته باشد». در قدیم آن را مقامی حزن‌انگیز و حتی مقام گریه می‌دانستند. قدما معتقد بودند این مقام را بهتر است در مجالس کسانی نواخت که از موطن خود دور افتاده، و غریب هستند. (منبع: ویکی‌پیدیا)

۱۲ مهر ۰۱ ، ۲۰:۳۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۲۵: چتر شورشی؛ از حمیدرضا شکارسری

 

(۱)
آب از آب
البته تکان نمی‌خورد
ابرها
اگر
صد سال دیگر هم نبارند…

 

(۴۶)
با نسیمی
وطنش را
از یاد
می‌برد
ابر…

 

(۴۸)
بعد سال‌ها
با دیدن ابرها
تمام درختان ذوق کرده‌اند
جوانه زده‌اند
جز کاج‌های بی‌تفاوت گورستان.

 

(۹۸)
نفرین کارتن‌خواب‌ها
ابرها را
به گریه می‌اندازد…


 

۱۲ مهر ۰۱ ، ۰۱:۵۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۲۴: نسبت دین و دنیا؛ از عبدالله جوادی آملی

 

این کتاب در واقع جمع‌آوری سلسله صحبت‌های آقای جوادی آملی است در نقد نظریهٔ سکولاریسم. در مجموع کتاب خوبی است اما من چند مشکل اساسی با این کتاب دارم:


نخست و مهم‌ترین مشکل آن که بحث‌ها در مورد مسألهٔ حکمرانی است اما به هیچ وجه انضمامی نیست. نه وقتی در مورد لطمات سکولاریسم بحث می‌شود، معلوم است به چه چیزهایی اشاره می‌شود و نه وقتی که در مورد برکات حکومت دینی بحث می‌شود.


دوم آن که ارجاع‌دهی کتاب به منابع ناقص و گاهی کلی‌گوست. گاهی به فرهنگ‌نامه‌ها ارجاع می‌شود که جای سؤال دارد.


سوم آن که این کتاب قاعدتاً بخشی‌اش تخاطب نسل جوان و دانشگاه‌رفته است اما زبان نوشته زیاده از حد «علمایی» است.


چهارم آن که این نشر اسرا در قلم درشت با فاصله و فهرست چندین صفحه‌ای نالازم انتهای کتاب دیگر شورِ اسراف در کاغذ را درآورده است. مخصوصاً در ایران که هم کاغذ گران است و هم قیمت کتاب تابعی است از تعداد صفحات آن.

 

از این ایرادها که بگذریم، پرسشی شبه‌بنیادین در ذهنم نقش بسته بود که پارسال این کتاب را تهیه کردم و اخیراً سراغ این کتاب رفتم: آن هم این که در جامعه‌ای اگر اقلیت چشمگیر با دین کنار نیایند یا اگر در جامعه‌ای تکاثر نظر باشد و هیچ کس نتواند بر سر یک متن (بگویید قرآن، انجیل یا هر متن مقدسی) به توافق برسد و مثلاً بگویند از کجا معلوم حرف شما درست است، آیا اینجا گروهی حتی اگر از نظر آماری بیش از نیمی از جامعه را تشکیل دهند می‌توانند دیگران را الزام به حکومت دینی کنند؟ و دیگر آن که اگر بخواهند و نتوانند یا با این تکاثر فکری کنار بیایند، راه حل جایگزین برای حکمرانی چیست؟ بالأخره بخشی از ادعای سکولاریسم تکیه بر عرف در حکومت‌داری است و اینجا ظاهراً عرف عمومی حرف برای گفتن دارد. در این مورد خاص، کتاب سکوت کرده است و ظاهراً کارویژهٔ کتاب پاسخ به مسلمان معتقدی است که در مورد سکولاریسم شبهه دارند.
 

۱۱ مهر ۰۱ ، ۲۳:۲۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

پیشنهادی برای امروز

 

مردگان باغ سبز به خاطر همزمانی با سال ۸۸ دچار مشکلاتی در نشر شده بود. ظاهراً باغ سبزی که نویسنده مراد می‌کرده را ممیزی‌چی فهم نکرده است. این رمان را حدوداً ۹ سال پیش خواندم و قاعدتاً جزئیات زیادی از آن در خاطرم نیست؛ خاصه آن که کتاب را از کتابخانهٔ دانشگاه کلمبیا امانت گرفته بودم و الان در دسترسم نیست. مگر آن که در آن اندکی رئالیسم جادویی وجود دارد، از عمد متن داستان به گونه‌ای است که پنداری بایرامی آن را از آذری ترجمه کرده است و مهم‌تر از همه در مورد واقعه‌ای تاریخی در زمان نخست‌وزیری قوام است.

این رمان تصویری دردناک از اتفاقات تجزیه‌طلبان آذربایجانی مشهور به فرقهٔ پیشه‌وری در زمان پهلوی دوم است. شاید دردناک‌ترین صحنهٔ این داستان وقتی باشد که یکی از تجزیه‌طلب‌ها که سودای وفای عهد بیگانه در دل داشت، وقتی فضا برایش روشن شد، جنون گرفت و به خروش رود ارس نگریست و قهقهه زد.

۰۷ مهر ۰۱ ، ۲۰:۱۸ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۲۳: زایشمرگ‌های متن ۳؛ از حمیدرضا شکارسری

 

این کتاب که ظاهراً ادامهٔ چند جلد دیگر است، مجموعه‌ای است از چند شعر کوتاه بی‌وزن به همراه نقد و نظر یک‌صفحه‌ای حمیدرضا شکارسری. ذکر دو نکته را لازم می‌بینم: نخست دست خالی شعر معاصر ما که بسیار دردناک است وقتی می‌بینیم شعر امروز تا این حد کم‌مایه است. دوم این که در روزگار شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ و مجلات آنلاین، جایگاه چنین نوشته‌هایی را به عنوان کتاب نمی‌فهمم. البته تلاش شکارسری قابل تمجید است که مجدانه چنین مجموعه‌ای را فراهم آورده و بخش‌های زیبای شعرها را از این همه مجموعهٔ نحیف شعر امروز استخراج کرده است.
 

۰۴ مهر ۰۱ ، ۲۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۲۲: سه‌تار؛ از جلال آل‌احمد

 

سه‌تار مجموعه داستان‌های کوتاه جلال آل احمد است که عمدهٔ داستان‌ها در نیمهٔ‌ دوم دههٔ ۱۳۲۰ نوشته شده است. شاید بشود این کتاب را به سه جور مضمون تقسیم کرد: نقد تعصبات و وسواس‌های مذهبی، نقد فضای فقر در ایران با دیدگاه چپ، و سومی تصویرسازی فضای ایران در آن زمانه. در مضمون اول جلال به شدت دچار شعارزدگی و گل‌درشتی است؛ خصوصاً در دو داستان وسواس و سه‌تار. در دومین مضمون تا جایی درخشیده مانند داستان اختلاف حساب اما خوب به سر و شکل داستان‌ها رسیدگی نشده است. مضمون سوم مانند داستان «الگمارک و المکوس» و «لاک قرمز» هم به همان شکل مضمون دوم ناپخته مانده است. آل احمد خیلی زود به دام شعارزدگی می‌افتد و این ضعف اصلی اوست. در این کتاب از این دست شعارزدگی خیلی کم داریم اما ناپختگی روایت در کار او مشهود است. شاید در میان کارهای جلال، پنج داستان پخته‌ترین اثر داستان کوتاه باشد.
 

۰۴ مهر ۰۱ ، ۲۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۲۲۱: کلاغمرگی؛ از لیلا کردبچه

 

«برای درخت‌ها»

 

برای درخت‌های کنار جاده فرقی ندارد،
کسی که سفرَست
می‌رود، یا می‌آید
برای من اما فرق زیادی دارند
درختان مسیری که از تو دورم می‌کند
و درختان مسیری که با تو نزدیکم

 

***

 

«کارگران مشغول کارند»

 

شیشه‌های پنجره را پاک می‌کنی
عرق،
بر صورت مات و خستهٔ کارگران برق می‌افتد
و بزرگراه
یکی از همین روزها افتتاح می‌شود

لعنت به جاده مادربزرگ!
لعنت به جاده،
که هر که را تو به دنیا آوردی، او بُرد.

 

***

 

«اتفاق»

اتفاق دردناکی‌سست،
افتادن از چشم تو
بر سر زبان مردم.


در میان شعرهای بی‌مایه‌ای که این روزها می‌بینم، اندک مایه‌های شاعرانه در این مجموعه دیدم. البته جای تأثر است که باید به کم‌مایگی بسنده کنیم.
 

۰۱ مهر ۰۱ ، ۰۲:۴۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی