ناگهانی از تپش
ناگهانی از سرود
ناگهانی از هزار و یک شب و هر آن یکی که بود و غیر از او نبود
ناگهان که نه...
لحظهای که آمدی و قلب من سرود تازۀ تو را به ناگهانی از صدا تپید
من دوباره شعر میشدم، تو ردیف هر چه دیدنی و گفتنی
ناگهان شدی و ناگهان مرا به خواب قصههای عاشقانه بردهای
تو ترانهای برای چشمهای سادهام
تو ستارهای برای آسمان تکستارهام
آرزوی ناگهان من تو بودهای
تو تمام لحظههای خستۀ مرا، سرودهای...
جوابکی نوشتم برایت در نظر وبلاگ خودم. اینم بمونه
این که آدم مجرد گاهی عاشقانه بگوید عجیب نیست. اما این غلط ها از متاهل ها سخت تر بر می آید. اینم بمونه
آمدم تهران و برگشتم. با بانو. اما نشد ببینمت. با بانو. اینم بمونه.