این دومین رمانی است که از مرحوم اسماعیل فصیح میخوانم: قبلیاش «ثریا در اغما» بود که به نظرم جزو رمانهای قابل اعتنا در ادبیات فارسی است. در این کتاب هم شخصیت همیشگی «جلال آریان» که مانند خود فصیح کارمند سابق شرکت نفت بوده است راوی شخص اول است. سبک روایتگری فصیح بسیار به همینگوی نزدیک است؛ کما آن که ظاهراً فصیح زمان دانشجوییاش در آمریکا فرصت گفتگویی بسیار کوتاه با همینگوی را داشته است. روایت او این گونه است: تا حدی دور از درونیات شخصیتها و با نگاهی تعینی. هر جایی هم که راوی در مورد چیزهایی که امر متعینی هستند قضاوت درونی میکند، به نظرم دچار خطای فاحش در زاویهٔ دید میشود. از همین رو این رمان پر است از مکالمههایی که بیشتر گفتمگفتهایی هستند که قابلیت اجمال بیشتری دارند.
حالا داستان چیست؟ جلال آریان برای پیدا کردن پسر یکی از آشناهایش به اهواز میرود. آنجا با منصور فرجام آشنا میشود، مهندسی که از مینهسوتای آمریکا بازگشته و سعی دارد در کشاکش جنگ مرکز کامپیوتری اهواز را پایهگذاری کند اما غیر از چند شعارنوشت روی دیوار اتاقش و یک منشی هیچ کدام از خواستههایش عملی نمیشود. در ادامه آریان با شخصیتهایی مانند «مریم جزایری» زن بیوهٔ ایرانی-امریکایی آشنا میشود که شخص تندرویی به اسم ابوغالب شوهرش را بهانهٔ همکاری با حزب رستاخیز اعدام انقلابی کرده است. مانند «ثریا در اغما» آریان بیشتر میان طبقهٔ غربگرای جامعهٔ جنگی میپلکد؛ کسانی که در آن میانه شبها خوشنوشی هم دارند. در این میان همه میخواهند از کشور فرار کنند، هر کس به بهانهای به جز منصور فرجام که نقطهٔ کلیدی داستان در مورد اوست.
به نظرم این رمان بسیار از نیستانگاری مزمنی رنج میبرد که ناتوان از دیدن بسیاری از اتفاقات جنگ است و آن را صرفاً جلو گذاشتن گوشت جلوی گلوله میبیند. حتی آن اتفاق بسیار خاصی که در انتهای داستان برای منصور فرجام میافتد (و به خاطر لو نرفتن داستان نمیتوانم چیزی بنویسم) نوعی خودزنی حاصل از همایندی چند اتفاق ناخوشایند است نه آن چیزی که دیگران در آن جنگ مراد میکردند. حتی آن که چند نمونه وصیتنامهٔ شهیدان جنگ در رمان گذاشته شده است به نظرم کمکی به رفع اصل مسأله نکرده است. به معنایی دیگر، جلال آریان خودِ فصیح است.
در مجموع زمستان ۶۲ از بسیار رمانهایی که امروز منتشر میشوند یک سر و گردن بالاتر و البته سرگرمکننده است و قابل تأمل. روایت سختگیریهای اول انقلاب، بیعدالتی در لباس انقلابیگری، مصائب مردم در زمان جنگ و روایت نوع نگاه طبقهٔ متوسط جامعه به جنگ بعد از سالها از انتشار رمان قابل توجه است.