این کتاب به نوعی ادامهٔ کتاب «از معرفت دینی تا حکومت دینی» است. کتاب قبلی در پاسخ به شبهاتی بود که بیشتر مربوط است به حلقهٔ کیان علیالخصوص عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری. این کتاب مجموع چند سخنرانی به هم مرتبط است که در سه بخش در مورد مشکلات حکومت دینی با نگاه به حکومت امیرالمؤمنین بحث میکند. در بخش اول با نگاه به حکومت امیرالمؤمنین، حرف اصلی نویسنده آن است که در بهترین حالت که معصوم حاکم باشد مشکلات عجیب و غریبی برای حکومت داری به وجود خواهد آمد. حرف کلی نویسنده آن است که وظیفهٔ اصلی حکومت دینی ایجاد بستر و آزادی برای کمال است (لیقوم الناس بالقسط؛ که در واقع مردم باید خودشان عدالت را برپا کنند و حاکم دینی باید این اقامهٔ به قسط را تبیین کند). در این شرایط بسیاری به دلایل مختلف همراه نخواهند بود، کارشکنی بسیار خواهد بود، ریا و نفاق هم سرجایش است و همهٔ اینها باعث ایجاد مشکلات فراوان برای حاکم دینی میشود.
در بخش دوم کتاب در مورد مشکلات حکومت دینی در صورت انحراف حاکم میگوید که روی به دورهٔ حکومت سه خلیفه دارد. و بخش سوم کتاب که بسیار کوتاه است در مورد مشکلات حکومت در صورت داشتن اصول درست اما اجرای ضعیف بحث میکند. این بخش به معنای درست کلمه طعنه به مشکلات جمهوری اسلامی است. جایی نویسنده میگوید چرا اینقدر دایرهٔ خودیها باید در جامعهای تنگ بشود که فرصت بروز و ظهور استعدادها به آحاد نرسد. در کتاب قبلی هم نویسنده جایی اشاره کرده بود که زیاد در بند شکل حکومت نیست (یاد حرف شیائو پنگ رئیسجمهور فقید چین میافتم که میگفت گربه باید موش بگیرد؛ سیاه و سفیدش فرقی نمیکند). اینجا هم در همان خط سیر است و بیشتر همِّ نویسنده در آن است که بگوید علاوه بر مبانی درست، باید کارکرد درست و کارآمدی باشد که بدون آن سرنوشتی جز شکست به وجود نخواهد آمد.
در چند جای سخنرانیهای کتاب اشاره به بحث گفتگوی تمدنها میکند که سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور وقت آن را در سازمان ملل گفته بود. نویسنده حرف قابل تأملی میزند: فرض کنید تمدنها با هم گفتگو کردند و به این نتیجه برسند که تعارض در مبانی و منافع دارند. آنوقت تکلیف چیست؟ او مضموناً تفکر اصلاحات در مورد گفتگوی تمدنها را تخطئه میکند و میگوید این فکر که با گفتگو بشود این همه ابرقدرت را با کشورهای دیگر به آشتی رساند سادهلوحی است.
بارها کتاب رو دیدم و شاید داشته باشمش ولی هنوز سراغش نرفتم
معرفی ترغیبکنندهای بود
ممنون