به شانهام زدی
که تنهاییام را تکانده باشی
به چه دل خوش کردهای؟!
تکاندن برف
از شانههای آدم برفی؟!
این مجموع در واقع دفتر دوم به همراه گزیدهٔ دفتر اول گروس عبدالملکیان است (شعرهای نیمهٔ اول دههٔ هشتاد خورشیدی). به وضوح میشود پیشرفت شعرها را در آثار بعدی این شاعر مانند «سهگانهٔ خاورمیانه» دید. برای من، گروس عبدالملکیان جزو معدود شاعران همروزگار ماست که شعرهایش قابل خواندن و ستایش است. مثلاً این برنامهٔ آنلاینِ رادیویی در معرفی کتاب اخیر او را گوش کنید.
https://soundcloud.com/radio439/r8ngf3x4pkeq
پینوشت: این آخرین کتاب شعری است که از سفر پارسالم به ایران مانده بود و تمام شد. بیشتر این کتابها را موقع کار و بین اجرای آزمایشهایم میخواندم (برنامهنویس جماعت میفهمد چقدر بینابین کارها وقت پرت وجود دارد). شوربختانه وضع شعر امروز ما خوب نیست. دیگر خبری از قلههایی مانند سپهری و فرخزاد و اخوان ثالث نیست و تا دل آدم بخواهد سبک ادبی نو به وجود آمده است که معلوم نیست با خودشان چند چندند. به قول سعید بیابانکی: «جای شعر درست و درمان هم/تا بخواهی دریوری داریم»