این کتاب جزو مجموعهٔ گزینه اشعاری است که نشر مروارید برای شاعران مطرح معاصر سال‌هاست در قطع‌های مختلف از جمله جیبی منتشر می‌کند و برای من جزو خاطره‌انگیزترین و جذاب‌ترین مجموعه گزینه شعر است.

 

کل این کتاب ۳۴۰ صفحه است که شروعش با مقالات چند نفر از جمله اخوان ثالث و جلال آل احمد است. ترتیب شعرها از آخر به اول است. نیما برخلاف بسیاری از شاعران معاصر هر چه جلوتر رفت بهتر شد: معمولاً شاعران از میان‌سالگی به بعد در دستاوردهای جوانی‌شان درجا می‌زنند و چیز زیادی برای عرضه ندارند. اکثر شعرهای معروف نیما، به غیر از منظومهٔ افسانه، برای ده سال آخر عمر نیما یوشیج است.

 

نوآوری نیما فقط در ظاهر نبود؛ او همراه با مشروطه و تجدد، این تفکر را در شعر خودش ساری و جاری کرد؛ کما این که در بخشی از منظومهٔ‌ بلند فسانه می‌گوید (حرف درگوشی: تصنیف فسانه از ایرج بسطامی را گوش کنید. این تصنیف بخشی از همین منظومهٔ افسانه است.)

 

حافظا! این چه کید و دروغی‌ست
کز زبان می و جام و ساقی‌ست؟
نالی ار تا ابد، باورم نیست
که بر آن عشق‌بازی که باقی‌ست
من بر آن عاشقم که رونده است


او همچنین اصطلاحات مازندرانی را به شعر وارد کرد. به قول خودش، ما شمالی‌ها به جای برداشتن می‌گوییم گرفتن. چه ایرادی دارد من به زبان مادری همین طور بگویم؟ (چقدر سال اول دانشگاه سر همین «گرفتن» گفتن مورد تمسخر قرار گرفتم تا کم‌کم یاد بگیرم تهرانی‌طور حرف بزنم!)

 

در راه چالوس نزدیکی‌های مرزن‌آباد، راه فرعی‌ای است به سمت یوش. بارها و بارها این تابلو را دیدم ولی هیچ وقت فرصت نکردم به یوش بروم. اصلاً پسوند «یج» در سمت ما خیلی مرسوم است مثل انگورج که ظاهراً برای مردم اهل روستانی انگوران است یا الآملج برای روستای الآمل. لذا به قول معروف اگر تصاویر بدیع نیما برای خیلی‌ها احساس است؛ برای ما خاطره است. بچه که بودیم فکر می‌کردیم قورباغه بکشیم، باران می‌گیرد. خدا ما را ببخشد؛ یکی دو بار مرتکب این خبط شدیم و باران آمد. البته احتمالات را وسط بیاریم، اتفاق عجیبی نبود. نیما هم می‌گوید: «قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟»

 

در مقایسه با اخوان ثالث و شاملو، زبان نیما خیلی سست است؛ در مقایسه با سهراب سپهری، کم‌تخیل و در مقایسه با فروغ فرخزاد کم‌اندیشه اما همهٔ‌ این‌ها مهم نیست. مهم آن است که نیما خط‌‌شکن بود. ای کاش شعر نیمایی بیشتر پی گرفته می‌شد. نمی‌دانم چرا شاعران معاصر، پنداری نیمایی را در شأن خود نمی‌بینند غیر از استثناهایی مثل شفیعی کدکنی و قیصر امین‌پور.

 

ایران که رفته بودم شماره‌ای از مجلهٔ‌ «اندیشهٔ پویا» خریدم که در چند صفحه اسناد جالبی از نشریات آن زمان در مورد طرفداران و مخالفان نیما یوشیج آورده است. فرصت کردید بخوانید:
https://www.jaaar.com/kiosk/issues/info/AndishePouya/2021-10-26