«آلیس مونرو» (۱۹۳۱-) نویسندهٔ کانادایی است که بیشتر داستان کوتاه می‌نویسد. او مشهور است به «چخوف کانادایی»، و جایزهٔ بین‌المللی من-بوکر ۲۰۰۹ و جایزهٔ نوبل ادبیات ۲۰۱۳ را از آن خود کرده است. کتاب «زندگی عزیز» (۲۰۱۲) مجموعهٔ داستان‌های کوتاه مونرو است. این کتاب دو بخش دارد: داستان و ناداستان. بخش ناداستان شامل پنج روایت داستان‌گونه از کودکی مونرو است. او به نسلی تعلق دارد که در کودکی‌اش جنگ جهانی و فضای اقتصادی فلج حاصل از درگیری کانادا با آلمان را لمس کرده است.

 

داستان‌های مونرو در مورد انسان است و دردهایش. بیشتر در مورد زن‌هاست. عمدهٔ زن‌های داستان ظاهراً به نسل مونرو متعلق هستند. زنانی که در فضای جنگ‌زده و مسیحی بزرگ شده‌اند. مضمون داستان‌ها شبه‌فمینیستی است اما مانند بسیاری از داستان‌های فمینیستی هم‌روزگارش آش را شور نکرده است. وقتی بخش دوم داستان را می‌خوانیم می‌فهمیم که داستان‌های کتاب به شدت تحت تأثیر تجربه‌های شخصی مونرو است (مانند پارکینسونی شدن مادرش در جوانی، یا کتک خوردن با کمربند از پدرش). از نظر سبک ادبی و روایت، داستان‌های مونرو پخته هستند و حداقل من جایی را ندیدم که بگویم اینجایش از فرم داستانی خارج شده است تا حرف خودش را بزند. تغییر زمان (از گذشته به حال) در بعضی جاها، تغییر زاویهٔ دید موقعی که نیاز به ایجاد فضا داشته، و تک‌مضراب‌های یک‌جمله‌ای، همه و همه نشان‌دهندهٔ قدرت روایت‌گری مونرو است. از نظر مضمون این که داستان‌ها بیشتر در قالب تنهایی و ظلم به زنان است، موضوعات داستان را شبه‌تکراری می‌کند اما در حدی نیست که غیرقابل تحمل باشد.