«همه میخواستند صاحب پایان جهان باشند.»
جملهٔ بالا اولین جملهٔ کتاب صفر ک (کلوین) است. مثل دیگر اثر مهم دان دلیلو (نویز سفید)، در آخرین کتاب نویسندهٔ هشتاد و دو ساله که در سال ۲۰۱۶ منتشر کرده است، فضای غریبهای در داستان وجود دارد که در همین امروز اتفاق میافتد. نوع توصیفات ظاهراً خشک و بیاحساس است اما اتفاقاتی که در زبان میافتد شخصیتسازی و فضاسازی میکند. شرکتی به اسم همگرایی (کانورجنس) که فناوری مبتنی بر باور ساخته است به یک معنا میخواهد جای خدا را بگیرد. این شرکت انسانهای بیمار را در مکانهایی به اسم صفر کلوین، بعد از استخراج مواد فاسدشدنی بدن، منجمد میکند و هر وقت که فناوری به حدی از پیشرفت رسید که توان معالجه داشته باشد، آن انسانها را بازمیگرداند. پدر راوی که یک سرمایهدار نیویورکی است، نامادری جوانِ راوی را به این فناوری میسپارد ولی خودش هم دوست دارد زودتر از موعد بمیرد که دیگر درد فراق را تحمل نکند.
در حین بحث مرگ میان دو زندگی، راوی از مرگ و خوبیهایش میپرسد. این که مرگ جهان را تازگی میدهد. راستی، با شوخی شدن مرگ، تکلیف خدا چه میشود؟ نیمهٔ دوم داستان روی دیگری دارد: انسانهایی که با تروریسم قصد کشتن بشریت را دارند. راوی با مضمون تا حدی ضداسلامی (یا حداقلش باید بگوییم ضد اسلام تکفیری) دوگانهای از تصاحب آخرالزمان را نشان میدهد: یکی فناوری مادیگرا و دیگری تروریسم تکفیری.
صفرِ کلوین کتاب عمیقی است، درست مانند دیگر کتاب داندلیلو که در زبان بسیاری از اتفاقات میافتد نه در توصیفهای درازدامن. به همین خاطر، خواندنش به دقت زیاد نیاز دارد، و البته ترجمهاش قاعدتاً کار پرزحمتی باید باشد. به همین خاطر برای نوشتن در مورد این کتاب دو راه وجود دارد: یا بسیار گفت یا مانند این مرورِ کوتاه، به چند جمله بسنده کرد.