نویسنده دنبال رساندن پیامی بوده است. پیامی که در قالبی غریبه ریخته شده تا رسانده شود. لذا بسیاری از کسانی که از پیام مرکزی داستان ناخشنود شدند، تنها به میانهٔ هیجان‌انگیز داستان که از قضا فیلمش هم ساخته شده است، اشاره کرده‌اند.

این کتاب نوشتهٔ یان مارتل نویسندهٔ کانادایی است که در سال ۲۰۰۱ برندهٔ جایزهٔ من‌بوکر شده است. داستان زندگی پسری با اسم مختصر «پی» که طی اتفاقاتی مانند غرق شدن کشتی‌ای که حیوانات باغ وحش پدرش نیز در آن کشتی بوده‌اند، در قایق نجات همراه با چند حیوان دیگر از جمله ببر بنگالی به اسم «ریچارد پارکر» همسفر می‌شود. در اوایل ۲۲۷ روز آوارگی در اقیانوس، بقیهٔ حیوانات به دست خودشان کشته می‌شوند و پی می‌ماند با ریچارد پارکر. اینجاست که میانهٔ جذاب داستان به وجود می‌آید. پی با استفاده از دفترچهٔ راهنمای قایق نجات راه‌های تولید آب شیرین از آب دریا، تغذیه از خون لاک‌پشت به جای آب شیرین، شکار ماهی و کوسه، و کارهایی از این دست را یاد می‌گیرد و زندگی تقریباً مسالمت‌آمیزی را با جناب ریچارد پارکر سر می‌گیرد. در پایان که به ساحل نجات در کشور مکزیک می‌رسند، ببر او را رها می‌کند و به جنگل می‌رود. حالا گروه تحقیقات شرکت ژاپنی سازندهٔ کشتی داستان نجات پی را از قول خودش می‌شوند ولی باور نمی‌کنند. آن‌ها هیچ وقت ببر را ندیدند و حس می‌کنند که پی آن‌ها را سر کار گذاشته است. پی داستان را به شکل دیگری بازگو می‌کند. حالا جای ببر و کفتار و اورانگوتان و زرافه چند آدم بازمانده از کشتی را می‌گوید و می‌پرسد: «به من بگویید. کدام داستان را می‌پسندید؟ آن که همه حیوان بودند یا آن که همه انسان بودند؟» جواب داستان با حیوانات است. سپس پی می‌گوید: «داستان [وجود] خدا هم این گونه است.» تمام پیام نویسنده در داستان همین حرف است. «پی» که در هند نوجوانی‌اش را گذرانده به خاطر عشق به خداوند و پیام مرکزی دین هم‌زمان که هندو است، مسلمان و مسیحی می‌شود. وقتی خانواده در عجب از این همه‌آیینی او می‌شوند، جوابش این است که او عاشق خدا و معنویت است. حالا فرقی ندارد چه معنویتی. نویسنده اعتقاد دارد که داستان عنصری است که در تمام ادیان وجود دارد. ادیان برای ایجاد تخیل و فهم بهتر همیشه از قصه برای رساندن پیامشان استفاده کرده‌اند. و کسانی که دین را نمی‌توانند قبول کنند، همیشه از بُعد معنوی زندگی محرومند. البته نویسنده به این صراحت حرفش را در داستان نمی‌زند. اما در مصاحبه‌های بعد از نشر کتاب به صراحت این حرف را زده است که دین بُعد دیگری را به زندگی می‌دهد که بدون آن زندگی بی‌معنی می‌شود. این دقیقاً‌ همان پیامی است که مخاطبان غربیِ سکولار از آن متنفرند ولی بخش میانی داستان، یعنی ۲۲۷ روز در کشتی، این‌قدر جذابیت روایی دارد که باعث شود حتی آن مخاطبان هم با داستان همراه باشند.

بخش اول داستان که در واقع صحبت از معنویت پی بدون در نظر گرفتن نوعِ دین است، رنگ طنز و حتی هجو به خود گرفته است. نوع تعامل «پی» با کشیش مسیحی و امام جماعت اهل سنت شهرشان به شدت روساختی و سطحی است و مکالمه‌ها بیش از حد گل‌درشت و نمادین هستند. نویسنده می‌خواسته نگاه فطرت‌محور را بگنجاند:

«ما همه کاتولیک به دنیا آمده‌ایم. این‌طور نیست؟ در برزخی بدون دین، تا آن که کسی ما را با خدا آشنا کرد. بعد از این آشنایی چیزی در ما تمام شد. اگر تغییری هست، معمولاً کم‌شدن دین‌داری است. بسیاری از مردم در روند زندگی خداوند را از دست می‌دهند.»


از نگاه یک خوانندهٔ مسلمان قاعدتاً با دین بی‌تکلیف معنوی میانه‌ای ندارم اما همین حد از نگاه معنوی در ادبیات به شدت سکولار غرب که همه چیز را از عینک اجدادِ میمونی داروینی می‌بیند قابل ستایش است.

«زندگی پی» کتاب خوبی است. آن‌قدر چندلایه است که بعضی از مخاطبان زعمشان این بوده که پیام اصلی داستان این است که حیوانات در باغ وحش زندگی خوبی دارند و لزوماً باغ وحش بد نیست. نویسنده ماه‌ها وقت برای مطالعهٔ جانورشناسی، مسیحیت، هندوییسم، و اسلام گذاشته است. او حتی ساعت‌ها در باغ وحش مانده تا رفتار حیوانات را از نزدیک مشاهده کند. به همین خاطر اطلاعاتی که مثلاً از آیات قرآن می‌دهد دقیق است. اما پنداری از این اطلاعات صرفاً برای رسیدن به حرف خودش بهره جسته است و به عمق مطلب نرسیده است. به بیانی دیگر، نویسنده حقیقت ادیان را فدای حرفی که خودش داشته کرده است. به هر حال، این رمان تلنگر خوبی است برای نگاهی نو به قصه و انسان به عنوان کسی که بدون قصه و دین روحش می‌میرد. به قول نویسنده، اوج اعتلای قصه در پرسش از هستی، خیر و شر است و دین دقیقاً همین کار را می‌کند. اما پرسشی که پاسخ داده نشده است این است که آیا دین صرفاً یک هنر متعالی است یا واقعاً یک حقیقت ماورایی در دین نهفته است؟