نسخه‌ای که خواندم، از جهتی بی‌ربط جالب است: صفحهٔ اول کتاب نوشته شده چاپ اول ۱۳۴۳، چاپ دهم ۲۵۳۵. 


و اما بعد؛ تعارف را اگر کنار بگذارم، این کتاب یک کار ضعیف است با زبانی ضعیف، پیرنگ‌هایی ساده و بی‌پیرایه، توصیفاتی دم‌دستی، و مکالمه‌های پشت سر هم، بدون آن که به خواننده فرصت تنفس بدهد. البته ایده‌های داستان جذابند، مانند استحالهٔ‌ روحی مش حسن به گاو یا استحالهٔ‌ جسمی موسرخه به غول همیشه گرسنه. احتمالاً به خاطر همین ایده‌ها هم بوده که این اثر از ساعدی اینقدر در ادبیات داستانی معاصر به یاد مانده است ولی به نظرم کار در ایده باقی مانده است؛ همین.