این داستان بلند را دولتآبادی به سال ۹۷ (یعنی هفتاد و هشت سالگی) نوشته است. متأسفانه انتخاب نادرست زبان روایت (سبک زبانی که بیشتر به درد کلیدر و جای خالی سلوچ میخورد) و نداشتن داستان منسجم و نبود شخصیتپردازی این کار را بیشتر شبیه به تمرین نوشتن کرده است تا داستانی قابل توجه. حس میکنم از جلد سوم به بعدِ «روزگار سپریشده مردم سالخورده» دولتآبادی در سبکی از نوشتن گیر کرده است که معلوم نیست دنبال جذب چه مخاطبی است.