زیبایی تو
بمب ساعتی است
و من
محکومی که عاشق جلادش شده
به ثانیهشمار این بمب ساعتی نگاه میکنم
مردمک راست: صفر دقیقه
مردمک چپ: صفر ثانیه
…
گُر میگیرم
بیا و لااقل
تکههای تنم را از این خیابان بردار
به این پیادهرو اگر بیایی
قدم روی چشمم گذاشتهای
برای تو چه فرقی میکند
پلک پیادهرو باز باشد یا بسته
مگر که باد به داد این تکهپاره بیفتد
شاید تکههایی از پیراهنم را
به جوی این خیابان ببرد
پیراهنم بادبانی شود
برای تختهپارهٔ کوچکی
که مورچهای تنها را
به مقصد جزیرهای میرساند
که محبوبش آنجا
بوی نان را جسته است
۳ اکتبر ۲۰۲۳
ساختمان مایکروسافت