«جنگل گریان» مجموعهٔ ۴۸ شعر سپید از مهسا چراغعلی است که در ۸۸ صفحه گردآوری شده و انتشارات فصل پنجم آن را به سال ۱۳۹۶ منتشر کرده است. این شعرهای برای سنین آغازین جوانی شاعر است (متولد ۱۳۶۸ و نشر ۱۳۹۶!) و پر است از شور جوانی و عشق. مضمون همهٔ شعرها عشقی زنانه به معشوقی است که اگر کلیت ادبیات عاشقانهٔ فارسی را در نظر بگیریم، خرق عادت است. این مجموعه به شکل غیربدیهی‌ای خوب است. به قول حافظ شیرازی: 

 

یک قصه بیش نیست غمِ عشق، وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

 

چکیدهٔ حرف‌های شاعر از این بریده از شعر او که عنوان کتاب هم در آن است درمی‌آید:

 

یک روز جنگل می‌شوم
جنگلی گریان
زیبا و مه‌آلود، شبیه رؤیاهایت
تا تو بیایی در من زندگی کنی (ص ۵۹)

 

شاعرانگی در جای‌جای این دفتر کوچک موج می‌زند. شعرها زنانه‌اند و خالص. کمتر ادای این و آن را در شعرها می‌شود یافت. شاید در ترازوی بی‌رحم ادبیات، زبان شعر درجه‌یک نباشد اما خیال‌انگیزی و احساسش دوست‌داشتنی است:

 

از زیستن روی ابرها چیزی نمی‌داند
کسی که به دیوارها می‌گوید: «خانه»

 

شعرهای این کتاب پر است از غم‌های عاشقانهٔ زنی که در تمنای معشوقش است؛ اما این معشوق دیگر سیاه‌چشم و سروقامت و سیمین‌ساق نیست:

 

غم نام‌های بسیاری دارد
مرا ببخش که غمگینم
و به هر نامی که صدایم می‌زنی
گریه‌ام می‌گیرد… (ص ۲۹)

 

تمام شاعرانگی این دفتر در تشبیه‌هایی است که شاعر خود را در قامت یک عاشق تمام‌عیار تصویر می‌کند:

 

لبخندها در قاب‌ها می‌میرند
پرنده‌ها در قفس
زندگی در تکرار…
من اگر تو را نمی‌شناختم
در خودم می‌مردم! (ص ۳۲)

 

یکی از بهترین تصویرهایی که در این دفتر به نظرم آمد، بریدهٔ زیر است که حرف‌های ناگفتهٔ شاعر در دهان چون پیله‌اش مانند  ابریشم می‌شود، آن هم نخ ابریشمی بلند:

 

دهانم پیلهٔ پروانه‌هاست
این حرف‌های ناگفته
این سکوت طولانی
یک روز شعر بلندی خواهد شد،‌ عشق من!


و حالا شعر بیست و ششم کتاب که همه‌اش زیباست (صص ۵۲-۵۳)

 

دیگر نبردی در میان نیست؛
سربازها به خانه بازمی‌گردند
که گندم بکارند…

 

زندگی، قلب توست که هنوز نیامده…
سال بعد باید از مزرعه
خوشه‌خوشه مرگ درو کنیم!

 

حالا تفنگ روی دیوار منم
که لابه‌لای انگشت‌هایت پنهانم
و گریه می‌کنم…

 

دوستت دارم و 
پیراهن به پیراهن، زیباتری!
کفش‌هایت را کجا پنهان کنم
که چشم‌هایت را از پنجره برداری
و به من نگاه کنی؟
که لبخندت را از عکس‌ها جدا کنی و 
برایم بیاوری؟!

 

مرگ، زندگی، عشق…
عزیزم، من از مبارزه خسته‌ام!

 

پیراهن سپیدت را دربیاور
و پرچم سپیدت را به شهر ببخش
جنگ را تنها موهای سپید ما تمام می‌کند…


این مجموعه را همراه چندین دفتر دیگر از فروشگاه فصل پنجم (خیابان انقلاب) به پیشنهاد خود فروشنده خریدم. بقیهٔ کتاب‌ها را که خوانده‌ام و چیزهایی درباره‌شان قبلاً نوشته‌ام، بیشترشان زیاد دلچسب نبودند ولی این یکی خیلی خوب است. ظاهراً چراغعلی مجموعهٔ دیگری را دو سال پیش با نشر نگاه منتشر کرده است با عنوان «عبور زیبایی از تنهایی». امیدوارم از این بهتر باشد.