«نیم دانگ پیونگیانگ» آخرین اثر رضا امیرخانی در قالب سفرنامه است. او دو بار به کره شمالی سفر میکند و چیزی که دست ماست، روزنوشتهای آن سفر است. این اولین تجربهٔ کتابنویسی در قالب سفرنامه برای امیرخانی نیست. «داستان سیستان» و «جانستان کابلستان» از آثار قبلی او هستند که در این گونه روایت شدهاند. از جهات بسیاری این نوشته مانند دیگر نوشتههای امیرخانی است. او بلد است در روایت کردنهایش مخاطب را سر حال نگه دارد. در سفرنامهنویسی از آشناییزداییهای پرهیزناپذیر سفر طنز درمیآورد و مخاطب را میخنداند.
از اینها که بگذریم، امیرخانی جذابیت کارش را مدیون اصل مکانی است که به آن سفر کرده است. جایی ناشناخته و مرموز که هر چه بیشتر از آن میشنویم، بیشتر بر حیرت ما افزوده میشود. شاید اگر ایران تجربهٔ «مجاهدین خلق» و خاطرات جداشدگانش را نداشته باشد، این توصیفات در مورد کره شمالی همهاش برای ما باورناپذیر محض میشد. کار اصلی نویسنده آن است که حرفهای بیربطش را با بیحوصلگی و کمهنری در جاهایی از متن بگنجاند که ربط مستقیمش بدون توضیح ممکن نیست. جاهایی حتی حشو در متن وجود دارد (مانند آوردن دو واژهٔ هممعنی به صورت همپایه) و یادم نمیآید آثار قبلی او هم از این ضعفهای آشکار داشتهاند یا خیر.
وظیفهٔ نویسنده تفسیر نیست، بلکه تبیین است. او باید نشان بدهد نه آن که پیامرسانی کند. متأسفانه امیرخانی هرچه جلوتر میرود بیشتر اسیر این دام میشود. بیشتر آثار او کمابیش از این گزند رها نبودند تا جایی که به اثر غیرقابل تحمل «رهش» ختم شده است که واقعاً هنوز در عجب جایزهای هستم که این اثر دشت کرده است. امیرخانی باید بین جستارنویسی (مانند «نشت نشا» و «نفحات نفت») و داستاننویسی یکی را انتخاب کند. او خوب بلد است مقاله بنویسد اما آیا حرفهای دقیق میزند؟ نمیدانم! بیشتر حرفهایش به حرفهای ذوقی یک اهل فکر میماند تا متخصص.
متأسفانه جاهایی که نویسنده باید بیشتر مشاهده میکرده، افاضه کرده است. جاهایی که باید بیشتر کنکاش میکرده، حرفهای باب روز زده است. بالأخره به قول خودش او فرزند زن زیادی جلال آل احمد است. این دامی است که جلال آل احمد هم در بسیاری از آثارش به آن افتاده است.
همهٔ این حرفها را ننوشتم که بگویم این کتاب را نخوانید. همانطور که گفتم اصل و نفس موضوع حضور در کره شمالی آنقدری جذاب است که مخاطب را پای مطلب بنشاند.
نقد جالبی بود. در مورد رهش همیشه اینطور فکر میکردم که امیرخانی برای کاری اداری چندین بار به شهرداری مراجعه کرده و حسابی اذیت شده و هر بار در راه بازگشت به خانه با خود گفته انتقام خواهم گرفت و نتیجه آن شده رهش.