از این رمان فیلم ساخته شده است. مکالمههای فیلم تقریباً در اکثر جاها رونوشت از رمان است. حتی تکگویهها رونوشت توضیحات رمان است. اصلاً گاهی آدم شک میکند دارد رمان میخواند یا فیلمنامه. نوشتهای پرمکالمه و کمتوصیف. وقتی فیلم را دیدم، در مورد بهرام (رامبد جوان) و چراییاش در فیلم مشکل داشتم. ظاهراً به هر دلیلی در فیلم از او گفته نشده که مثلاً آدم هنرمند تارک دنیاییست که چهار سال جنگ بوده ولی در خانه سگ دارد (در داستان با اسم مونس، در فیلم بهادر)، پدرش خودکشی کرده، و رفتارهای لیبرال در صحبت و معاشرت با خانمها دارد. در فیلم دیوانبیگی (پدر) از بهرام میخواهد از دخترش خواستگاری کند ولی در داستان خود بهرام است که با دختر مؤانست میکند. انتهای رمان در کل خیلی بیش از حد رمانتیک شده است. به نظرم موفقیت (نسبی) فیلم مدیون بازیهای طبیعی فخیمزاده و البته فضای طبیعت حاکم بر فیلم است اما این رمان حتی از یک رمان متوسط هم پایینتر است.