باز باران شیشهٔ پنجره را باران شست. دود غلیظ شهر را هم شست. آتش خاکسترشدهٔ شهر پارادایس را هم شست. ماسک را از روی دهان خیلیها برداشت. آفتاب یکهفتهای از ما رو گرفته بود. مثل غروب بود ظهر آفتابی کالیفرنیا. همهٔ این چیزها را لابد شنیدهاید. یک خبر است که شاید نشنیده باشید. خبری که برایم جالب (=؟ دردناک) بود، داوطلب شدن ۱۵۰۰ زندانی کالیفرنیا برای آتشنشانی با شروط زیر بود: ۱) عدم استخدام بعد از پایان آتشسوزی، ۲) دو روز مرخصی از زندان به ازای هر روز کار تماموقت در دفع آتش، و ۳) حقوق ساعتی [؟] دلار.
حالا حقوقشان چند دلار باشد خوب است؟ چند راهنمایی: ۱) اگر جلوی این آتش حتی یک روز زودتر از موعد گرفته میشد، میلیونها دلار در هزینههای ایالت کالیفرنیا صرفهجویی میشد. ۲) اگر از سر کوچهٔ محلهٔ ما برای کار سادهای مثل رنگ زدن نردههای حیاط کارگر بگیریم ساعتی ۲۰ تا ۲۵ دلار طلب میکند. ۳) شغل آتشنشانی شغل پرخطرتری از رنگ زدن نردههای حیاط است (شیره را خورد و گفت شیرین است)، ۴) اگر برای آن شغل داوطلب نمیشدند، مجبور بودند در زندان در ازای آب و غذا برای شرکتهای خصوصی پیمانکار زندانها کار سخت مفت و مجانی کنند، و ۵) خیلی از این زندانیها به جرمهای خیلی کم در زندان هستند. بیشترشان از فقر و نداری زندانی شدهاند.
پاسخ سؤال:
https://www.youtube.com/watch?v=4e4vItOu3qA
پینوشت: مطلب این هفتهٔ نیویورکر را بخوانید، در باب خطری که بیخ گوش ماست. اشاره به ایران هم شده است:
https://www.newyorker.com/magazine/2018/11/26/how-extreme-weather-is-shrinking-the-planet