نقدم به این کتاب چیست؟ ما هکذا الظنُّ بی! به قول حافظ «من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم». خواستم تیمناً آخرین کتابی که از کتابخانهٔ دانشگاه امانت میگیرم، بوی گل بدهد. «یک نفس با ما نشستی، خانه بوی گل گرفت». این یکی به کوشش سعید نفیسی چاپ کتابفروشی فروغی که در یکهزار نسخه به تاریخ تیرماه یکهزار و سیصد و چهل و پنج هجری خورشیدی در چاپخانهٔ شرق به پایان رسید.
«غالب گفتار سعدی طربانگیزست و طیبتآمیز و کوتهنظران را بدینعلت زبان طعن دراز گردد که مغز دماغ بیهوده بردن و دود چراغ بیفایده خوردن کار خردمندان نیست ولیکن بر رای روشن صاحبدلان که روی سخن در ایشانست پوشیده نماند که درّ موعظههای شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت برآمیخته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند. الحمدلله رب العالمین.»