با یک پیششرط این رمان بسیار جذاب خواهد بود: حداقل تا صد صفحهٔ اول پایمردی کنید و داستانی بدون گره و تعلیق را تاب بیاورید. البته به این معنا نیست که آن صد صفحه خستهکننده است. نویسنده توانایی منحصر به فردی در تصویرسازی و روایت دانای کل دارد. این رمان، چهار بخش دارد. بخش اول فقط در یک روز در سال ۱۹۳۵ میگذرد. نویسنده به عالم تفکرات و خیالات بیشتر شخصیتهای خانوادهٔ تالیس از جمله بریانی سیزده ساله (شخصیت اول داستان و در واقع نویسندهٔ فرضی این رمان)، خواهرش سیسیلیا، مادرش امیلی و پسر خدمتکار خانواده، رابی، میرود. بخش دوم چند سال بعد در شهر دانکیرک فرانسه و در زمان عقبنشینی نیروهای بریتانیا در پی حملهٔ برقآسای آلمانهاست و بیشتر بخش دوم از دیدگاه رابی است. بیشتر بخش سوم در بیمارستان لندن و از زاویهٔ دید بریانی است. در آخر این بخش امضای بریانی را در پای رمان میبینیم. گویا که او نویسندهٔ همهٔ این کتاب بوده است. بخش چهارم جهشی زمانی به سال ۱۹۹۹، آخرین سال قرن بیستم، میزند. حالا تولد هفتاد و چند سالگی بریانی است که متوجه شده کمکم به خاطر بیماریای مهلک حافظهاش را از دست خواهد داد. او دیگر دختر سیزدهسالهٔ خیالپرداز نیست و به یک رماننویس مطرح تبدیل شده است. او برای آن که رمانش را در مورد حوادث دانکیرک دقیق بنویسد زمانهای بسیاری را در سازمان اسناد کتابخانهٔ سلطنتی گذرانده است.
کتاب با عنوان «تاوان» به فارسی ترجمه شده است که به نظرم معنای اصلی را نمیرساند. بهتر است برگردیم به عنوان انگلیسی یعنی atonement. این واژه از نظر واژهشناسی سه بخش دارد: at-one-ment که معنای یکی شدن را نیز میرساند. از دیدگاه بریانی، رمانی که نوشته است جبران اشتباهاتش است و به یک معنی میخواهد با خودِ سیزدهسالهاش، با خواهرش، با پرستاران جنگ، با همه و همه یکی شود و همذاتپنداری کند و از این طریق تاوان اشتباهش را بپردازد. گویا بریانی [در واقع خود مکیوئن نویسندهٔ کتاب] میخواهد جبران اتفاقات را با نوشتن انجام دهد. این رمان تاوان یک اشتباه است؛ اشتباهی به نام جنگ.
طرح کلی این داستان قابلیت مبتذل شدن را بیشتر از شاهکار شدن داشته است ولی نویسنده توانسته آن را به یک شاهکار ادبی تبدیل کند. بریانی سیزدهساله در خانوادهای متمول در یکی از شهرهای انگلستان در خانهای بزرگ زندگی میکند. او عاشق داستانهای جین آستین و متلهای قدیمی است. حتی تدارک یک نمایشنامه را دیده که ناخواسته بچههای خالهاش وارد این نمایش میشوند. حالا او به صورت اتفاقی شاهد رابطهٔ عاشقانهٔ رابی و سیسیلیا میشود ولی به اشتباه فکر میکند که رابی در حال حمله و سوءقصد به خواهرش بوده. او تعرض به دخترخالهاش را نیز به گردن رابی میاندازد و همین باعث مکافات سنگین زندان برای رابی، محروم شدن رابی از تحصیل پزشکی در کمبریج، جدایی رابی از سیسیلیا، قهر سیسیلیا از خانواده و خلاصه به هم ریختن زندگی آرام یک خانواده میشود. حالا رابی به خاطر سوءسابقهاش فقط میتواند سرباز جنگی بشود و سیسیلیا از لج خانواده پرستار شده است. بریانی نیز قصد میکند پرستار بشود تا این گونه از خانواده دور بشود و استقلال بیشتری به دست بیاورد. ولی جنگ همه چیز را به هم میزند. حالا او شاهد فجایع جنگ در بیمارستان است و دیگر آن آدم قبل نیست. او بالأخره خواهرش و رابی را پیدا میکند و از آنها طلب عفو میکند. انگار بخشش ویژهای در کار نیست ولی حداقل کاری که میتواند بکند اعتراف به خطای خود است.
سطح توصیف در این رمان فوقالعاده است. نوع توصیف صحنههای جنگ یا پشت جبهه در بیمارستان فوقالعاده است. نقب زدن نویسنده به درون اندیشهٔ شخصیتها درست مانند جریان سیالی است که در خیال ما میگذارد. انگار میکنی که نویسنده ساعتها فکر کرده تا درست مثل خیال کردن واقعی ما آدمها آن خیالها را به داستان تبدیل کند. در پس لایهٔ رویی داستان، نویسنده دست به روایتی تلخ از عقبنشینی نیروهای هموطنش از فرانسه زده است. برخلاف آنچه که به نسلهایی از انگلیسیها گفتهاند، اتفاقات جنگ جهانی همیشهاش سرشار از پیروزی نبوده است. پدرِ خود نویسنده که در آن عقبنشینی بوده، داستان زندگیاش را برای نویسنده میگوید و همین باعث میشود نویسنده دست به کار شود، نامهها و دستنوشتههای سربازان و پرستاران را از کتابخانهٔ سلطنتی بگیرد و بخواند، پیرنگی عاشقانه به داستان بدهد و شاهکاری را خلق کند. مرگ دو عاشق به خاطر جنگ استعارهای است از اشتباهاتی که انسانها در طول جنگها کردهاند و نتیجهاش جز به هم ریختن زندگیها نبوده است. تکرار نمایشنامهٔ کودکی برایانی در روز تولد پیریاش توسط نوههای خانواده خود بیانگر تکرار تاریخ است. آن هم در همان کتابخانهای که یک روزی او شاهد تنهایی خواهرش با رابی بوده است. اما دیگر در آن کتابخانه کتاب نیست؛ انگار مثل حافظهٔ بریانی که در حال محو شدن است، نسل امروز نیز از کتاب محروم شده است و دیگر گذشته را به یاد ندارد. در پایان داستان به خاطر پرش زمانی، احساسات خواننده به شدت درگیر میشود؛ یک نوستالژی عمیق با کلام شاعرانهٔ نویسنده شکل میگیرد.
این رمان با الهام از سبک جین آستین آغاز شده است؛ کما این که نویسنده خود را وامدار جین آستین میداند ولی به نظرم این کار در نوع روایت بسیار جلوتر از جین آستین است؛ جین آستین حتی در بهترین کارش، «غرور و تعصب»، در رسم و رسومات روزمره و گاهی خالهزنکی باقی میماند ولی مکیوئن از هر دری سخنی میگوید بی آن که آن سخن را گفته باشد. مثلاً پدر برایانی در اتاق فکر جنگ بوده است، مارشال (شخص متجاوز) کارش درست کردن شکلات برای رزمندهها بوده و از همه مهمتر دلیل تنش اولیه بین سیسیلیا و رابی شکسته شدن گلدان یادگار عمویشان از جنگ جهانی اول بوده است. انگار که اگر خاطرات جنگ اول فهمیده میشد و دور ریخته نمیشد، شاید اشتباه بعدی، یعنی جنگ دوم، شکل نمیگرفت. این رمان چندلایه است و تحلیل بیشتر از این جز به مسلخ بردن یک اثر هنری هیچ فایدهٔ دیگری ندارد. باید این رمان را خواند و دید که چطور میشود تاریخ را در دل یک اتفاق احساسی جا داد. به قول نویسنده در مصاحبهاش بعد از چاپ کتاب «داستاننویسی یعنی آن که چگونه برای آن که حقیقت را بگوییم، دروغ بگوییم» یا همان «احسنها اکذبها»ی خودمان.