نوشتن از «طبل حلبی» نوشتهٔ «گونتر گراس» جرأت ویژهای میخواهد. گونتر گراس (۱۹۲۷-۲۰۱۵) در سال ۹۹ جایزهٔ نوبل برده است و از قضا این کتاب، یکی از سهگانههای جنگش، معروفترین و پراستقبالترین کتابش است. این کتاب سه جلد (سه کتاب) است: کتاب اول، کتاب دوم و کتاب سوم. کتاب به نسبت حجیمی است (با قلم ریز انگلیسی ۵۶۳ صفحه متن داستان است). به خاطر بیپرده گفتن مسائل جسمی تا مدتی در فضای اروپا زشت شمرده میشده است ولی کمکم جای خود را باز کرد و به عنوان یکی از بهترین آثار بعد از جنگ جهانی در مورد جنگ جهانی مورد استقبال قرار گرفت. با وجود فضای ضدنازی کتاب، در اواخر عمر نویسنده معلوم میشود که خود او در جوانیاش عضو حزب نازی بوده است. این دلیل اول برای جرأت داشتن در مورد نوشتهای که هم پرفروش بوده و هم مورد استقبال منتقدان.
داستان از قلم اسکار در بیمارستان روانی است. اسکار داستان زندگیاش را به شکل شاعرانهای مینویسد. نوع توصیف او شاعرانه و سینمایی است. نحوهٔ روایت اسکار راوی غیرقابل اتکاست. معلوم نیست که خیلی از حرفهایی که در مورد خودش میزند درست است یا نه؛ آیا برانسکی پدرش است یا عمویش. آیا واقعاً خودش تصمیم گرفته که از سه سالگی دیگر بزرگ نشود و بچه بماند یا تأثیر سقوطش از پلهها بوده؟ نوع روایت دقیق است، خیلی دقیق. هیچ جزئیاتی از دید اسکار پنهان نمیماند. در بحبوحهٔ جنگ همهٔ دغدغهاش زدن بر طبل کوچک حلبیاش است. وقتی نیروهای نازی صاحب اسباببازیفروشی را دستگیر میکنند، او نگران خریدن طبل حلبیاش از مغازه است تا آن که نگران ظلمی باشد که بر فروشنده شده است. گاهی متن، حتی در ترجمهٔ انگلیسی، مطنطن میشود مثل یک شعر بلند. این هم دلیل دوم برای جرأت داشتن برای نوشتن در مورد طبل حلبی.
به نظرم این کتاب خستهکننده و کشدار است. اگر به جای ۶۰۰ صفحه در ۲۰۰ صفحه جمع میشد خیلی بهتر بود. خیلی از جزئیات این رمان اضافی است و کمک زیادی به پرداخت شخصیت یا جلو رفتن داستان نمیکند. دقیقاً به همین دلایل، کلیت پیرنگی که از این کتاب در ذهن میماند بسیار جذاب است: «اسکار از سه سالگی تصمیم میگیرد بچه بماند. قدش بلند نمیشود. همیشه درگیر زدن بر طبل حلبی است. اگر از او طبلش را بگیرند با توانایی خارقالعادهای صدایی از خودش درمیآورد که هر شیشهای را میشکند. او شاهد جنگ خانمانسوزی بود که هم پدر و هم عمویش را از او گرفته. او در آلمان شرقی میماند و تصرف روسها را هم به چشم میبیند.» ولی پرداخت داستان به شدت کشدار و حوصلهسربر است.