شنیدهام بحثی باز شده در مورد مسابقهٔ فوتبال و شب تاسوعا. من کارشناس مسائل دینی نیستم و اجازهٔ نظر دادن حداقل در ملأ عام به خودم نمیدهم. اما به ذکر خاطرهای بسنده میکنم از فرهنگ امریکایی.
در دو سال اول دکترا، محل کارمان در ساختمانی بزرگ و سیزده طبقه بود کنار رودخانهٔ هادسن و نزدیک خیابان برادوی و پشت سر دانشگاه کلمبیا (سمت غرب نیویورک). ساختمانی بزرگ که فقط گوشهای از آن در طبقهٔ هفتم محل کار ما بود و بقیهاش کلی اداره و سازمان. به همین خاطر ما هر روز باید کارت نشان میدادیم و وارد میشدیم. روزهای تعطیل رسمی مثل شنبه و یکشنبه باید علاوه بر کارت زدن اسممان را هم یادداشت میکردیم که اگر مشکل امنیتی به وجود بیاید راحتتر بفهمند که آمده و کی آمده. یکی از روزهای غیرتعطیل وسط هفته دیدم که باز دوباره کارت کشیدن و اسم نوشتن است. تعجب کردم. وقتی رفتم بالا دیدم منشی و چند نفر از کارمندان محل کارم هم سر کار نیستند. از استاد راهنمایم جویا شدم. مثل این که یک تعطیل یهودیها است و البته تعطیل رسمی دولتی نیست. قصه این بوده که در امریکا به خاطر کثرت ادیان و فرهنگهای مختلف و وجود تعطیلهای دینی یا فرهنگی (مثل یام کیپور یهودیها و عید قربان مسلمانها و روز شکرگزاری مسیحیها و عید نوروز فارسها)، دولت امریکا قانونی گذاشته که هر کسی حق دارد در روزهای تعطیل دینی یا فرهنگیاش نیاید سر کار. البته این محدودیت را دارد که فقط به همان تعطیلاتی که در تقویمشان هست عمل کند و نه دلبخواهی. و این تعطیلات حق طبیعی آن فرد است که بتواند آزادانه فرهنگ خودش را حفظ کند.
حالا فرض کنید که رئیسی به کارمندش چنین اجازهای ندهد، چه میشود؟ آن کارمند میتواند از رئیسش شکایت کند به دلیل سلب آزادی فردی. به همین سادگی. همین هست که استادم وقتی به من ایمیل میفرستد که بیا فلان ساعت جلسه بگذاریم، با خیال راحت میگویم: امروز تاسوعاست و من آمادگی حضور در جلسه را ندارم، بگذار برای روزی دیگر. او هم معذرتخواهی میکند که ببخشید حواسم نبود که چنین روزی تو کار نمیکنی.