در راه خاطره‌ها و خیال‌ها، با نام اعظم باران قدم زدن
با بی‌نهایت مهتاب دست‌هات، در وصف آیهٔ انسان قلم زدن

پیداست نام تو ای وارث زمین، در گوشه گوشهٔ دستان آسمان
ما را بس است که در روزگار غم، از راز واژهٔ توحید دم زدن

گر چه جوادی و نامت پناه دل، ذکر همیشهٔ قلبم رضا رضاست
آخر چه فرق که چون نور واحدید، بیهوده است دم از بیش و کم زدن

باید که رفت به راهی که می‌شود، جا پای لحظهٔ دیدارتان گذاشت
شاید اشارهٔ چشمی و لطفتان، بر ما ز رنگ خدایی رقم زدن


نیویورک - ۱۵ جولای ۲۰۱۶