در معرکه، تفسیر شهادت میکرد
در اوج عطش داشت روایت میکرد
لا حول و لا قوة الا بالله
هم مرگ به او سخت حسادت میکرد
سهشنبه ۲۵دی ۱۳۸۶
*****
پینوشت: درگذشت دانشمند گرامی دکتر سید جعفر شهیدی و همچنین حضرت آیةالله مجتهدی را به عموم مسلمین تسلیت عرض مینمایم.
امام با نگرانی نیمخیز میشود ..
-- حرمله ..!؟
-- آقاجان .. جانم به فدایتان .. حرمله را هم به درک واصل کرد ..
اشک در چشمانش جمع میشود .. بهسویی خیره میشود .. پدر قرآن را باز کرده است و با لشگریان عمربن سعد احتجاج میکند ..
بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ کِتابُ الله وَجَدّی مُحَمّّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلّی الله عَلَیْه و الِهِ.
به ناگاه چشم پدر به علی میافتد .. علی الاصغر .. گریه میکند .. گریهی بی اشک .. بیصدا .. تکان خوردن لبانش ..
یا قَوْمُ اِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطّفْلَ.
این صحنه لشگر ظلم را متاثر می کند ..
-- حرمله! امانش نده ..
-- قربان! پدر را .. پسر را ..!؟
دلش نمیآید .. نمیخواهد بقیه را بهخاطر بیاورد .. اما مگر میشود ..
-- خدا رحمت کند مختار را .. رحمت کند ..
حضرتش در زیارت ناحیه اینگونه خطابش می کند:
السلام على عبد الله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمى الصریع، المشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح بالسهم فى حجر ابیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدى...
++++++++++++
لاحول ولا قوه الا بالله را که می شنوم هیچی چیز جز حسین به خاطرم نمی اید...