آن کودک استوار را باور کن
لبتشنۀ بی قرار را باور کن
تکلیف عطش برای او حتمی شد
ششماهۀ روزهدار را باور کن
جمعه ۲۱دی ۱۳۸۶
آن کودک استوار را باور کن
لبتشنۀ بی قرار را باور کن
تکلیف عطش برای او حتمی شد
ششماهۀ روزهدار را باور کن
جمعه ۲۱دی ۱۳۸۶
غزل ها ناتمامند........
یعنی .....
من نمی توانم........
قافیه های این غزل باشم...........
سلام دوست عزیزم.....فرا رسیدن ماه محرم رو تسلیت میگم..........
یکی بود یکی نبود..........
نزدیک های عید بود .......اون سال عید میخواست با خانواده بره سوریه........روز آخر که مدرسه بود با همکلاسی ها کلی خندید و توی حیاط بازی کرد و یه نامه به یکی از دوستاش که توی عید تولدش بود داد و قول داد که هدیه ی تولدش رو از سوریه براش بیاره........رفت........
اما....... دیگه بر نگشت.....
و امروز اون دوست آخرین یادگاری رو که از اون داشته رو گذاشته توی وبلاگ........
یه نامه در کنار عکس سنگ قبری که بهترین دوستش زیر اون دفن شده..............
.
خوشحال میشم با حضورت توی وبلاگ باعث شادی روحش بشی............