دریا بیا مهتاب پابرجاست امشب
از کوچههای شب خدا پیداست امشب
دریا بیا موجی بزن بر چشم دنیا
چشمان این دنیا پر از دنیاست امشب
چشمان شب سوسوزنان در انتظارست
بر خود خروشی تازه کن غوغاست امشب
دریا کجایی؟ شعر من بیآبرو شد
از بس که گفت امشب همان فرداست امشب
دیگر دلم از استعاره ناامید است
امّا حقیقت همچنان زیباست امشب
از جزر و مد، از ماه هم چیزی ندیدیم
انگار نوبت هم به کار ماست امشب
ای کاش من در روح دریا غرق گردم
این را غزل از چشم من میخواست امشب
پنجشنبه ۱۶شهریور ۱۳۸۶
******************
پینوشت:
راستی مطلب زیر هم در ادامهء مطالب چهارخانه ای است:
نویسنده : امیرمحمد اعتمادی . ناشر : نشر آگه
توضیح نویسنده در معرفی رمان :
مارها از بدو آفرینش دو دسته بوده اند :
دسته ی اول مارهای خانگی ، جنگل نشین و معدودی از مارهای کوهستان که همواره دوست آدم بوده اند و رام ...
دسته ی دوم مارهای هرزه گرد ، بیابانی و صخره نشین و ...
دسته ی اول همزیست و یار آدمند ، اما دسته ی دوم کینه ورزند و از هر فرصتی سود می جویند که نیش بزنند و آدمی را هلاک کنند و وای از آن روزی که تشنه بمانند .تشنه مار...
سیوگ اما خانگی است . هم خانه ی " آینه " دخترکی که دچار بیماری لاعلاجی شده و ... مگر آنکه نوشدارو ...
سیوگ سر در چنبر به ملافه ی سفید می نگرد و ...
در یک سو خشم مارهای بیابانگرد وحشی است و مجازات ... و درسوی دیگر آینه و دلنشینی جست و خیزش در خانه که بهشت را پیش چشم می آورد ...
نه ، از خشم مارها چه باک ! عزم جزم می کند و... اما...
مارها تشنه اند عشق یک مار را به دختری به نام آینه روایت می کند .
فروش در کتاب فروشی های معتبر تهران و مراکز استانها .